قلب هایمان به ده دلیل مرده است....
آیت الله مجتهدی(ره): حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.
دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
سوم: قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.
چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.
پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.
ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.
هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.
هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم
دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم
حقيقت ترس از خدا
حقيقت ترس از خدا همانا ترس آدمى از اعمال زشت خويش است كه باعث میشود خداوند از انزال رحمت و خير خود ، امساك و خوددارى كند
بنابراين هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد،
اولين اثرى كه از خود نشان میدهد اين است كه ملتفت قصورها و تقصيرها و گناهان خود گشته، آن چنان متأثّر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد.
دومين اثرش اين است كه متوجه پروردگارش میشود كه هدف نهايى فطرت اوست، و در نتيجه خاطرش سكون يافته و بياد او دلش آرامش می يابد
حضرت علامه آیت الله سیدمحمدحسین طباطبائی قدس سره؛ ترجمه تفسير الميزان،جلد۱۱،صفحه۴۸۵
دعادرحق دیگران
حضرت علامه حسن زاده آملي :
«رساله ای در امامت نوشتم و آن را پیش علامه طباطبایی بردم و گفـتم که گه گاهی که از درس و بحث خسته شدید به عنوان یک جلسه استراحت و به تعبیر عامه مردم «زنگ تفریح » این رساله ما را هم نگاه بفرمایید. ایشان لطف فرمودند و رساله را از اول تا آخر، کلمه کلمه خواندند،
تا اینکه پس از مدتی فرمودند که رساله را دیدم و مدتی حدود دو ماه طول کشید تا ایشان رساله را مطالعه کرد.
من رفـتم که آن رساله را بگیرم. به من اعتراض کرد که در فلان جای رساله دعای شخصی در حق خودتان نموده اید. من در آنجا حدیثی را عنوان کرده و پس از بیان حدیثی و شرح این حدیث، گفـتم که بار الها توفیق فهم آیات الهی را به اینجانب مرحمت بفرما.
علامه طباطبایی فرمودند: «چرا این دعای شخصی را فرمودید. چرا در کنار سفره الهی، دیگران را شرکت ندادید؟» بعد به من فرمود: «تا آنجایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»
در اصول کافی از ائمه اطهار علیهم السلام همین نقل شده است که دعای شخصی نکنید و بندگان خدا را هم در کنار سفره الهی شرکت بدهید. این تأدیب اخلاقی که حاکی از روحیه ایثار در ایشان بود بسیار در من [به عنوان شاگرد علامه] اثر گذاشت.»
.
راهکارهایی برای کنترل خشم و غضب
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: غضب ایمان را فاسد كند چنان كه سركه عسل را.
میسر گوید: خدمت امام باقر علیه السّلام از غضب سخن به میان آمد.
حضرت فرمود: همانا مرد غضب میكند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكین نیابد.)
پس هر كس بر مردمى خشمگین شد:
اگر ایستاده بود،باید فورى بنشیند، تا پلیدى شیطان از او دور شود.
چون انسان خشمگین شود، اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم بگوید و با آب سرد وضو بگیرد یا غسل كند و اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته دراز كشد.
اگر بر فامیل و خویشاوندش (محارم)غضب كرده نزدیك او رود و دست به بدن او گذارد تا خشمش فرو نشیند.
أصول الكافی / ترجمه مصطفوى/ج3/412.
عباداتی که صاحبش را به آتش می کشد !!
ابوبصیر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که روز قیامت بنده ای را می آورند که اهل نماز بوده ،به او می گویند در دنیا که نماز می خواندی قصدت این بوده که مدحت کنند و بگویند چه خوب نماز می خواند پس او را به آتش می برند.
بنده ی دیگری را می آورند که اهل قرآن بوده و به او می گویند قصدت این بوده که بگویند فلانی نیکو قرآن نیکو می خواند ، پس او را هم به آتش می برند.
دیگری را می آورند که جهاد کرده و کشته شده می گویند قصدت این بوده که بگویند فلانی شجاع بوده ، پس او را به آتش می برند.
دیگری را می آورند که اهل انفاق بوده و می گویند قصدت این بوده که مردم بگویند فلانی با سخاوت است ، پس او را به آتش می برند.
کتاب گناهان کبیره استاد شهید دستغیب
به نقل از : شناخت گناهان .
ریشه پرشانی های زندگی
در کتاب اصول کافي روايتي را امام باقر(عليه السلام) از وجود نازنين پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل مي کنند که خداوند متعال مي فرمايد:
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ.
به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور و علو برتري موقعيتم قسم، هرگز بنده اي خواست خود را بر من مقدم نميکند مگر آنکه امورش را پريشان و دنيايش را بهم ريخته، وقلبش را به آن (دنيا) مشغول کرده و از دنيا به او نمي رسانم مگر آنچه برايش مقدر کرده .
در ادامه خداوند مي فرمايد:
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ.
به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور وعلو برتري مقامم سوگند،هيچ بنده اي خواست من را برخواست خود مقدم نمي کند مگر اينکه ملائکه ام او را محافظت مي کنند و آسمان ها و زمين را کفيل رزقش قرار مي دهم و براي او برتر از تجارت هر تاجري خواهم بود و دنيا در عين تواضع بسوي او مي رود.[1]
این که آدم خوبی بود؛ پس چرا اینجوری شد؟
خیلیها رو ما میشناسیم که گذشته خوبی داشتند ولی بعدها میبینیم راهشون عوض شده و سر از گناه و معصیت و حتی انکار خدا و قرآن درآوردن،
یکی از بزرگترین علتهای این تغییرات “تسویف” هست.
تسویف از ریشة “سوف” و به معنای تأخیر انداختن و امروز و فردا کردن است.
گاهی انسان میداند اشتباه کرده و قصد برگشتن هم دارد؛ اما اقدام عملی برای برگشت نمیکند و هرگاه تصمیم به بازگشت میگیرد، وسوسه میشود که هنوز فرصت بسیار است و خود را به فردا وعده میدهد.
علت تسویف:
علت عمده تسویف آرزوهاى آدمى است؛ يعنى انسان كارى كه امروز بايد انجام بدهد، انجام نمى دهد به اين اميد كه تا فردا زنده است. وقتى روز بعد فرا رسيد باز به اميد روزى ديگر و همين طور ماه و سالى ديگر…
مراحل تسویف:
1. راحت طلبى و تنبلى در مورد كارهاى دنيا
2. سهل انگارى در انجام وظايف و واجبات
برگرفته از کتاب رهتوشه علامه مصباح، درس سوم
اخلاص در عمل
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
سه نفر از بنی اسرائیل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سیر و سفر در غاری به عبادت خدا پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به گلی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. پس از گفتگو و چاره اندیشی زیاد به یکدیگر گفتند:
به خدا سوگند! از این مرحله خطر راه رهایی نیست مگر اینکه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوییم. اکنون هر کدام از ما عملی را که فقط برای رضای خدا انجام داده ایم به خدا عرضه کنیم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد.
شناخت خداوند...
آیت الله سعادت پرور"رحمة الله”
ای عزیزان من،شناسایی خداوند عزّوجل به قدر نفوس مخلوقات است.
باید بکوشید به هر قدری استعداد شناسایی دارید با خدا آشنا شوید.
ای عزیزان من،سربسته بگویم منبع تمام اخلاق و کردار حسنه و سیئه،موحد بودن و نبودن است. اگر در خود رذیله ای دیدید بدانید توحید و خدا پرستی در شما وجود ندارد به لفظ اکتفا کرده اید.
کتاب پند سعادت
مثل قطره قطره گلاب!
گلاب قطره قطره به دست ميآيد، آن هم با چه زحمتي!
گلچينها اول صبح كه ميشود به باغ ميروند و با چيدن گلها چه خارها كه تحمل ميكنند، و بعد هم آنها را به ديگ پر از آب ريخته و ميجوشانند. آبها بخار شده، و بخارها قطره قطره ميشوند، و قطرهها در ظرفهاي بزرگ جمع ميشوند، و تازه يك ديگ گلاب به دست ميآيد. اما همين ديگ گلاب كه محصول ساعتها تلاش و كوشش است. با يك چشم بر هم زدن ميتوان لگد كرد و همه را زير دست و پا ريخت. حالا اگر شما جاي گلابگير باشي چه حالي پيدا ميكني؟
عزيز من! جان من! آبرو مثل گلاب است و به قول قديميها مثقال مثقال جمع ميشود يعني يك شبه به دست نمي آيد، بلكه آن قدر بايد در زندگي خود گل بكاري تا چند قطره
آبرو به دست آوري. اما ببين بعضيها چه دلي دارند، همين آبرو را يك شبه، يك باره، و با يك حرف همه را ميريزند.
قبول كن كه سخت است.
به همين خاطر است كه خدا روي آبروي مردم سخت حساس است.
تا جايي كه اميرالمؤمنين علي (ع) فرمود:
«مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ كَشَفَ اللهُ عَورَتهَ»
يعني هر كس در زندگي مردم سَرَك بكشد و عيب و ايراد آنها را دنبال كند، خداوند عيب و ايراد او را فاش و بر ملا ميسازد.
و در حقيقت با اين كار خداوند ميخواهد به آدمي بفهماند كه آبروي مردم ريختن خيلي تلخ است و تا نچشي نمي فهمي، پس بچش!
مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر
حجاب زن حق الهی است...
آیت الله جوادی آملی می فرمایند:
” حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد؛نه مال شوهر
و نه ویژه برادران، و فرزندانش می باشد؛همه ی اینها اگر رضایت بدهند؛قرآن راضی نخواهد بود.
چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است ؛حجاب زن حقی است الهے ٬عصمت زن “حق اللّٰہ” است ٬ زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است.
زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم.حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم .
حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند
حجاب زن حقی الهی است.
مخالفت با هواى نفس یک راهب که علم مکاشفه میدانست و مسلمان شدن وی
راهبى در بلاد مصر شهرت یافت که او صاحب مکاشفه است. فردی خیال کرد که این راهب، مسلمین را از دین اسلام خارج مىکند! پیش خود گفت: خوب است او را بکشم! پس کاردى را مسموم کرده، به در خانۀ راهب آمد و در را زد.
راهب گفت: کارد را بینداز و داخل شو!
آن فرد، کارد را انداخت و داخل شد و گفت: اى راهب این نور مکاشفه از چه جهت به تو ظاهر گشته؟
راهب گفت: به خاطر مخالفت با هواى نفس!
مرد به او گفت: آیا اسلام را قبول مىکنى؟
راهب گفت: بلى! «اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمداً رسول الله»
فرد گفت: چه چیز تو را به مسلمانى وادار نمود؟
راهب گفت: اسلام را بر نفس خودم عرضه کردم. نفسم مخالفت کرد! من هم با نفسم مخالفت کردم و اسلام را قبول کردم!
چون من به این مقام نرسیدم جز به مخالفت با نفسم…!
کشکول، شیخ بهایی
انسان چقدر می ارزد ؟
علامه محمد تقي جعفري ـ رحمت الله عليه ـ مي گفتند:
برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارك جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود:
« ارزش واقعي انسان به چيست»؟
هر كدام از جامعه شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي كه نوبت به بنده رسيد، گفتم:
اگر مي خواهيد بدانيد يك انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي ورزد. كسي كه عشقش يك آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.
ویژگی های نفس لوامه
1- تنبه، بیداری و هشیاری: فرد آگاه و هشیار از نیک و بد می شود. این حالت رشد ابتدایی عقل است.
2- تبصر و بینش: آگاهی و بصیرت در انسان شروع به فعال شدن می نماید. فرد در این حالت به صورتی ابتدایی قادر است گاهی توجه خود را بر روی کارهای خوب و درست متمرکز نماید ولی خیلی زود کنترل و اختیار توجه و تمرکز خود را از دست داده و دوباره پیرو امیالخود شده برده نفس اماره می شود.
3- سرزنش: در این سطح انسان بواسطه آگاهی که برایش حاصل شده است شروع به سرزنش خود و یا دیگران می نماید تا خود و یا دیگران را اصلاح کند.
هشت نفرند که اگر مورد توهین قرار گرفتند، باید خود را سرزنش کنند
امام صادق علیه السّلام از پدرش و او از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که پیامبر صلّی الله علیه و آله در توصیه ای به ایشان فرمود:
ای علی! هشت نفرند که اگر مورد توهین قرار گرفتند، باید خود را سرزنش کنند:
1. کسی که ناخوانده به مهمانی رود.
2. و کسی که به صاحب خانه فرمان دهد.
3. و کسی که از دشمنانش خیر و خوبی بخواهد.
4. و کسی که از انسان های پست، بخشش بخواهد.
5.و کسی که در صحبت خصوصی دو نفر که او را راه نداده اند، داخل شود.
6. و کسی که سلطان [عادل] را تحقیر و خوار می کند.
7. و کسی که در جمعی که شایسته او نیست، می نشیند.
8. و کسی که به کسی سخن می گوید که از او نمی شنود.
الخصال ج2 ص410
کنترل زبان و خشم،اولین شرط رسیدن به درجات معنوی
آیت الله فاطمی نیا:
تا خودت پاکیزه نباشی، پاکیزه بهت نمی دهند.
ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟
با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم، پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟
رسيدن به جنت قرب
علامه حسن زاده آملی :
در تمام شئون زندگى ما اگر بخواهيم سيره و برنامه و دستورالعملى كه به دست بياوريم ، به آن دستورالعمل ، خودمان را تربيت كنيم تا به كمال انسانى خودمان برسيم ،
جز قرآن و جز منطق عترت ، در روى زمين و در زير اين آسمان كبود، ما دستورى نداريم ، منطقى نداريم و اينها انسان سازند. ما بايد به اين برنامه باشيم و آنها را سر مشق خودمان سازيم تا به كمال انسانى ، به سعادت ، به آن جنت ذات و وادخلى جنتى كه نهايت مرتبه بهشت است برسيمو دوباره آن ، حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: آن جنتى است كه باغ و آب و … است حرفها ندارد، اينها نيست ، جنت است ، جنت لقاء است ، جنت ذات است .
اگر بخواهد تا به آن جنت ، انسان برسد، بايد اين وسايط فيض الهى ، اين امام ، پيشوا، اين ائمه را، سر مشق خود قرار بدهد و به طرف آنها در تمام شئون زندگى اش قدم بردارد، تا به سعادتش نائل بشود.
پندهای حکیمانه علامه_حسن زاده
مکاید شیطان
آیت الله جوادی آملی می فرماید:
مکاید شیطان عبارت است از؛
1-شیطان گاهی انسان را بوسیله گناه از خدا دور می کند.
2-گاهی بوسیله مکروه انسان را از مسیر باز می دارد.
3-گاهی با عمل مستحبی از اعمال واجب غافل می کند.
4-گاهی شیطان با عمل واجب از اعمال اوجب باز می دارد.
در نتیجه ،شیطان هر کسی را با یک طریقی از خداوند متعال دور میکند وگرفتار غفلت می نماید.