چهار درس بزرگ از صبر
پیامبر ص فرمودند: صبر چهار شاخه دارد:
1. شوق 2. ترس 3. زهد 4. انتظار
شوق: هر كس شوق بهشت داشته باشد، از هوا و هوس دست میكشد؛
پس کسی که به دنبال هوا و هوس است، شوقی به بهشت ندارد.
ترس: هر كس از آتش بترس ترسد، از حرامها خود را نگه می دارد؛
پس کسی که از حرام خود را نگه نمیدارد، او از آتش خدا نمیترسد.
زهد: هر كس به دنيا بی اعتنا باشد، گرفتاریها را به چيزی نگيرد؛
بنابراین کسی که به دنیا بیاعتنا باشد، آرامترین انسان زمین است.
انتظار: هر كس منتظر مرگ باشد، در كارهای خير بكوشد؛
بنابراین برای آمادگی برای مرگ، باید تا میتوان کار خیر کرد.
كنزالعمال، ج1، ص285، ح1388
به عمل کار بر آید ، به سخندانی نیست
روزی دوست قدیمی بایزید بسطامی عارف بزرگ را در نماز عید فطر دید …
پس از احوالپرسی و خوش و بش از بایزید پرسید :
شیخ ؟! ما همکلاس و هم مکتب بودیم ؛ هر آنچه تو خواندی من هم خواندم …
استادمان نیز یکی بود ، حال تو چگونه به این مقام رسیدی ؟
و من چرا مثل تو نشدم ؟؟ …
بایزید گفت : تو هر چه شنیدی ؛ اندوختی و من هر چه خواندم ؛ عمل کردم …
” به عمل کار بر آید ، به سخندانی نیست “
همنشینی با خوبان
از پیامبر اسلام پرسیدند:
کدامین همنشین خوب هستند؟
حضرت در پاسخ فرمود:
1.من ذکرکم الله رویته؛
کسی که دیدن او شما را به یاد خدا اندازد (نه آنکه دیدار او آدمی را از خدا غافل کند).
2.و زادکم علمکم منطقه؛
گفتارش علم و دانش شما را زیاد کند و شخصیت آدمی را بالا برد، (نه آنکه گفتار و صحبتش شما را از لحاظ دانش و بینش به سقوط و ابتذال بکشاند).
3. و ذکرکم فی الاخرة عمله؛
عمل او شما را مشتاق آخرت نماید (نه آنکه سبب شود آدمی آخرتش را فراموش کرده و همه چیز را فقط در لذایذ دنیا خلاصه کند.
بحارالانوار: ج 2، ص 205 و 221
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدے تهرانے(ره):
خداوند از سه گروه تعجب میكند.
۱. كسی كه نماز میخواند و میداند مقابل چه خدایی ایستاده است، ولی در نماز حضور قلب ندارد و حواسش به نماز نیست.
۲. كسی كه عمری است روزی خدا را میخورد و غصه روزی فردا را دارد.
۳. كسی كه میخندد در حالی كه نمیداند خدا از او راضی هست یا نه!
روی فردا حساب نکن!
استادپناهیان:
در آینده هیچگاه فرصت کافی برای جبران گذشته نیست. فردا اگر فرصتی باشد برای تکمیل و اصلاح امور همان روز هم کم است. پس هیچ وقت برای جبران عقبماندگیها روی فردا حساب نکن. در عوض برای فردا به صورتی برنامهریزی کن که گویی از امروز کمتر وقت داری. پس بخشی از کار فردا را امروز انجام بده.
موانع صالح شدن
قال امیرالمومنین(علیه السلام)لَوْلاَ خَمْسُ خِصَالٍ لَصَارَ النَّاسُ کُلُّهُمْ صَالِحِیْنَ : امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزو صالحان مى شدند:
1. أَوَّلُهَا الْقَنَاعَة بِالْجَهْلِ
قانع بودن به نادانى،(نیاموختن علم ودانش)
2. وَالثانی الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْیَا
حرص به دنیا،
3. وَالثالث الشُّحُّ بِالْفَضْلِ
بخل ورزى نسبت به زیادى مالی که دارد(دست دهنده نداشتن)
4.وَالرابع الرِّیَاءُ فِى الْعَمَلِ
ریا کارى در عمل (نبود اخلاص )
5. وَالخامس اْلإِعْجَابُ بِالرَّأْیِ
و خود رایى (عدم مشورت با دیگران).
مواعظ العددیه باب احادیث پنجگانه ص ۳۹۳
بخشندگی بدو معنی است
احمد بن سلیمان گوید:
مردی از موسی بن جعفر علیه السّلام که مشغول طواف بود.
پرسید که معنای جواد را برای من شرح دهید، حضرت او را فرمود:
این سخن تو دو معنی دارد اگر معنای جود را نسبت به مخلوق می پرسی هر کس آنچه را که خداوند بر او واجب فرموده پرداخت او را جواد گویند و اگر نپرداخت و بخل ورزید. بخیلش خوانند.
و اگر مقصودت معنای جواد نسبت بخالق است باید متوجه باشی که خداوند اگر چیزی بکسی عطا فرماید و اگر عطا نکند در هر دو صورت جواد است.
زیرا خدای تعالی که به بنده ای عطائی فرماید چیزی را که حق بنده نبوده عطا فرموده است و اگر چیزی از او دریغ بدارد چیزی را که حق بنده نبوده است دریغ فرموده است (و نسبت بخل بحضرتش نتوان داد)
الخصال الممدوحه و المذمومه «صفات پسندیده و نکوهیده»
راه های درمان غرور و عجب در عبادت
از آفتهاى بزرگ عبادت، «غرور» و عُجب است.
چگونه مى توان آنرا درمان كرد، یا به آن گرفتار نشد؟
توجّه به نكات زیر، حالت پیشگیرى یا درمان نسبت به این آفت تباه كننده نماز و سایر عبادت ها دارد:
آیا واقعاً عبادت كرده ایم؟
گاهى انسان در «جهل مركب» است و مى پندارد كه به عبادت خدا مشغول است در حالی كه به بیراهه مى رود و كارهاى خود را بیش از حدّ بها مى دهد.
گاهى كارهاى ناپسند، در نظر انسان «كار نیك» جلوه مى كند و ابلیس نیز در این زمینه، فعّال است.
قرآن در آیاتى چند به این «تزیین عمل سوء» اشاره دارد. از جمله در این آیه ها:
فاطر8 ،كهف104،توبه37
کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
فشار زندگی ازگنجهای بهشت است...
آیت الله مجتهدی (ره) فرمودند:
فشار زندگی را تحمل کنید که این از گنج های بهشت است.سختی دارد، فشار دارد، پس صبر کنید.
مرتب پیش این و آن شکایت نکنید.
از خدا شکایت نکنید که چرا سنگ به در بسته می خورد و ….
یکی از اولیاء خدا سی سال بستری شده بود، سی سال بستری بودن خیلی سخت است،
به عیادتش آمدند و از او پرسیدند:
چه می خواهی؟ می خواهیخوب شوی؟ …
هیچ حرفی نزد، اصلا” از خدا شکایتی نکرد … ابدا”
سکوت!
درمحضراستاد
آیتالله بهجت (رحمة الله عليه):
نماز شب را ترڪ نڪنید ڪه برڪات بسیار دنیوی و اخروی دارد.
می گویند اگر ڪسی نماز شب خواند و فردای آن روز گفت من گرسنه مانده ام، دروغ می گوید! مگر اینڪه روزه گرفته باشد.
زیرا خداوند رزق و روزی او را تضمین کرده است.
البته قناعت گنجی است که هیچکس از آن بی نیاز نیست.
حدیث دلتنگی، ص213
معنای عصمت
آیت الله جوادی آملی می فرماید:
همانطور که ما از سوزاندن قرآن و آتش
زدن مسجد معصوم هستیم وفکر آن را هم اصلا نمی کنیم، اولیاء الهی درباره همه گناهان اینگونه هستند،اگر ما از بعضی گناهان دوریم و فکر ونیت آن را نمی کنیم انسانهای الهی ازهمه گناهان
فاصله دارند و فکرش را هم نمی کنند، این معنای عصمت است.
نگاهی به قلب خود کنیم
ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺟَﻌْﻔَﺮٍ علیه السلام ﻗَﺎﻝَ ﺇِﺫَﺍ ﺃَﺭَﺩْﺕَ ﺃَﻥْ ﺗَﻌْﻠَﻢَ ﺃَﻥﱠﱠ ﻓِﻴﻚَ ﺧَﻴْﺮﺍً ﻓَﺎﻧْﻈُﺮْﺇِﻟَﻰ ﻗَﻠْﺒِﻚَ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻳُﺤِﺐﱡﱡ ﺃَﻫْﻞَ ﻃَﺎﻋَﺔِ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﻭَ ﻳُﺒْﻐِﺾُ ﺃَﻫْﻞَ ﻣَﻌْﺼِﻴَﺘِﻪِ ﻓَﻔِﻴﻚَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻭَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪُ ﻳُﺤِﺒﱡﱡﻚَ ﻭَ ﺇِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻳُﺒْﻐِﺾُ ﺃَﻫْﻞَ ﻃَﺎﻋَﺔِ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﻭَ ﻳُﺤِﺐﱡﱡ ﺃَﻫْﻞَ ﻣَﻌْﺼِﻴَﺘِﻪِ ﻓَﻠَﻴْﺲَ ﻓِﻴﻚَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻭَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪُ ﻳُﺒْﻐِﻀُﻚَ ﻭَ ﺍﻟْﻤَﺮْﺀُ ﻣَﻊَ ﻣَﻦْ ﺃَﺣَﺐﱠﱠ .
ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﺪﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺧﻴﺮﻯ ﻫﺴﺖ، به قلبت ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ، ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﻃﺎﻋﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺭ ﺗﻮ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ تو رﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﻃﺎﻋﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺭ ﺗﻮ ﺧﻴﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺴﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ.
الکافی ج۲ ص۱۲۶
بحارالانوارج۶۶ص۲۴۷
نگاه انسان مؤمن به نفس خودش...
نگاه انسان مؤمن به نفس خودش مانند نگاه به یک همسایه خائن است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: الْمُؤْمِنُ لايُمْسى وَ لا يُصْبِحُ الّا وَ نَفْسُهُ ظَنونٌ عِنْدَهُ
مؤمن خصلتش اين است: صبحى را به شام نمىبرد و شبى را به صبح نمىآورد مگر اينكه نفسش مورد بدگمانى اوست، هميشه با يک نوع بدگمانى به نفس خود نگاه مىكند، مثل آدمى كه همسايه خائنى داشته باشد كه به او اعتماد ندارد و دائماً در فكر اين است كه اين همسايه خيانتى نكند.
على عليه السلام مىگويد: مؤمن بايد هميشه به نفس خودش به چشم يک خائن و كسى كه نمىشود به او اعتماد كرد و مورد بدگمانى و بدبينى است نگاه كند. سعدى مىگويد:
مرا شيخ داناى مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روى آب
يكى اينكه در نفس خوشبين مباش
دگر اينكه در غير بدبين مباش
استاد مطهری، فلسفه اخلاق، ص120
یا رزاق...
حضرت ابراهیم علیه السلام:
بسیار میهماندوست بود و تا میهمانبه خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسيد.
كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.
پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است.
حضرت ابراهيم گفت:
«افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدى و از غذاى من مى خوردى»
پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت.
در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت:
«خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم.
اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهيم عليه السلام:
پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت:
«چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت:
«نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.»
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه السلام را پذیرفت.
جوامع الحكايات ،محمد عوفى
دو چیز است که گناهان را نابود می کند...
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
دو چیز است که گناهان را نابود می کند:
مرض:
امیر المؤمنین(ع) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند:
«خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.»
آدم که تب میکند کفاره گناهنش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید، شکوه نکنید، فایده مرض این است که گناهان را نابود میکند.
سجده :
در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند.
حدیث است که «سجده گناهان را میریزد، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را میریزاند.»
گناه آدم را سنگین میکند، مثل بعضیها که دیدید نماز صبح که میخواهند بخوانند انگار که کوه رویشان افتاده است.
لفظاً منکر خدا نیستی، ولی عملاً منکر خدایی!
آیت الله آقا مجتبی تهرانی ره:
یکی از بزرگان گاهی میفرمود: لفظاً منکر خدا نیستی، ولی عملاً منکر خدایی!
این تعبیر را من از او دارم. لفظاً منکر خدا نیست، خیلی ـ یا الله یا الله ـ هم میکند؛
یا ربّ یا ربّ هم زیاد میگوید ولی عملاً منکر خدا است. از این آدمها هم در جامعهمان، زیاد داریم که فقط لفظاً میگویند: ما مسلمانیم؛ مؤمنیم؛
ولی عمل را که نگاه میکنیم، میبینم با اسلام تطبیق نمیکند. یک مؤمن اینگونه عمل نمیکند. یک مسلمان اینطور عمل نمیکند.
اینها همانهایی هستند که دین خودشان را به بازیچه گرفتهاند. «وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» با اینها هم نشینی و مجالست نکن. این هم از راه صحیح بیرون رفته است.
بعد خداوند منشأش را بیان میفرماید که چرا اینها دین را به بازی و مسخره گرفتهاند. «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» تمام شد. زندگی دنیا اینها را مغرور کرده است. پول و ریاست برای او بت شده است.
لازم نیست که بگوید پول و مقام بُت من است، بلکه عملش نمایانگر این مطلب است
سایت معاونت تهذیب حوزه های علمیه
جزء کدام دسته هستیم؟!!
امام علی علیه السلام فرمودند :
در شگفتم از بخيل ؛ به سوی فقری میشتابد ،كه از آن میگريزد !
و سرمايهای را از دست میدهد ،که برای آن تلاش می كند ، در دنيا چون تهيدستان زندگی میکند ،اما در آخرت چونسرمايهداران محاكمه میشود !
در شگفتم از متكبری كه ؛ ديروز نطفهای بی ارزش و فردا مرداری گنديده خواهد بود !
و در شگفتم از آن كس كه ؛ آفرينش پديدهها را می نگرد ،و در وجود خدا ترديد دارد !
در شگفتم از آنكس كه مردگان را می بيند و مرگ را از ياد برده است !
در شگفتم از آن كس كه ؛ پيدايش دوباره را انكار می کند در حالیکه پيدايش آغازين را مینگرد !
و در شگفتم از آن كس كه ؛ خانه نابودشدنی را آباد میكند ،اما جايگاه هميشگی رااز ياد برده است !
نهج البلاغه، حکمت 125
کاه و گندم دنیا
آیت الله حائری شیرازی :
کشاورزان بعد از درو، گندمها را بهصورت خرمن جمع کرده و کاملاً میکوبند. بعد از کوبیدن؛ هنوز گندمها با هم مخلوطند و جدا کردن اینها با دست ناممکن است، لذا منتظر باد میمانند تا هنگام وزیدن باد، آنها را بر باد دهند. گندمها به علت سنگینی سرِجای قبلی خود برمیگردند و کاهها به علت سبکی نصیب باد میشوند.
«انسانها»؛ محصول کشتزار خلقت هستند که درو شدهاند و در خرمن جوامع، جمعآوری گردیدهاند. پس ابتدا باید کوبیده شوند و این کوبیدن توسط مشکلات و مصائب محقق خواهد شد و سپس بر باد داده میشوند تا سنگینها بمانند و سبکها را باد ببرد. سنگینی همان با حق بودن است، «اهل حق» گرچه کوبیده میشوند و در مسیر بادهای شهوات و غضبها قرار میگیرند ولی چون سنگین هستند در موضع خود باقی میمانند. «اهل باطل» که سبک و پوچند؛ باد آنها را میبرد و آنها در دست باد شیطان و شهوات اسیر میگردند.