نماز اول وقت شاه کلید است...
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.
- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود:
برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!
شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است ..
اسباب نجات مومن
امام سجاد (علیه السلام ) فرمود:
سه چیز مایه نجات مؤمن است:
1- نگه داشتن زبان خود از مردم و از غیبت کردن آنها
2- مشغول ساختن خود به اموری که برای آخرت و دنیایش سودآور است
3- گریه طولانی بر گناهان خویش
تحف العقول،ص282
دنیا دوباره تکرار نمیشود
بدان که تو هستی و نمیمیری. این بدن تو است که می میرد، تو خودت هستی همچنان حی و زنده
حساب کار خودت را بکن که برای زندگی آخرتت چه تهیه دیدهای؟!
ببین برای این دو روزه دنیا که خودت میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلّاهایی میکنی
اما برای آنجا که زندگی ابدی است، چه تهیه دیدهای؟
در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت تنهایی باید رفع کنی باب کمک طلبیدن و همکاری مسدود است.
حواست باشد ؛ این جا آمدهای که برای آنجا تهیه ببینی. معصوم علیه السلام میفرماید دنیا دوباره تکرار نمیشود.
عارف بزرگ آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق حضرت امام (ره)
بی غیرتی درکلام پیامبر(صلی علی الله علیه وآله)
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
اگر مردی راضی شود به اینکه زنش آرایش کرده از خانه خارج شود ، بی غیرت است و اگر کسی این مرد را بی غیرت بنامد گناهی نکرده است .
زن هنگامی که آرایش کرده و معطر از خانه اش خارج شود و شوهرش به این عمل رضایت دهد ، با هر قدمی که زن بردارد ؛ برای شوهر او خانه ای در جهنم ساخته می شود .
پس وصیت مرا در مورد زنان خود به خاطر بسپارید ، تا از شدت حسابرسی خدا نجات پیدا کنید !
جامع الاخبار ، ص۱۸۵
مواظب ایمانمان باشیم
هشدار امیر مؤمنان در مورد استفاده ناروا از بیت المال
نامه علی ( ع) به «اشعثبن قيس» فرماندار آذربايجان :
اين فرماندارى، براى تو وسيله آب و نان نيست، بلکه امانتى است در گردنت و (بدان) تو از سوى مافوق خود تحت مراقبت هستى.
هرگز حق ندارى درباره رعيّت، استبداد به خرج دهى و حق ندارى در کارهاى مهم و خطير بدون اطمينان وارد شوى.
در دست تو بخشى از اموال خداوند عزّوجلّ است و تو يکى از خزانه داران او هستى، بايد آن را حفظ کنى تا به دست من برسانى،
اميد است من رييس بدى براى تو نباشم.
والسلام.
نهج البلاغه نامه ۵
فرار از ریاضت سخت به آسان
چه نیکوست این سخن که بعضی از اهل کمال گفته اند که دست برداشتن از سیر و سلوک شرعی و روی آوردن به ریاضتهای سخت، یک نوع فرار از سختتر به آسانتر است.
زیرا تبعیت و فرمان برداری از شرع، نفس کشی دائمی و تدریجی است و مادام که نفس موجود باشد ریاضتهای شرعی نیز باید انجام گیرد.
اما ریاضت های سخت که شرع اجازه آن را نداده، قتل دفعی و غیر تدریجی به شمار می آید و برای همین نیز این ریاضت سخت، آسان تر و کم ایثار تراست.
طریق عرفان (ترجمه و شرح رساله الولایه علامه طباطبائی)، مترجم صادق حسن زاده
عاقبت رباخواری!
آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود نقل کرد :
شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است ، یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد .
و صدا از یک حجره می آید . دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است .
دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.
و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد . هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی ؟
این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید . نشستم تا صبح شد.
حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم .
میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ گفتم من همچو چیزی دیدم . گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد کاغذ آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است…
کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299.
كرامت وبزرگوارى امام حسین (ع)
روزى امام حسين(علیه السلام) از جائى عبور ميكرد ديد جوانى به سگى غذا مى دهد، به او فرمود: به چه انگيزه اين گونه به سگ مهربانى مى كنى؟
او عرض كرد: من غمگين هستم، مى خواهم با خشنود كردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودى گردد، اندوه من از اين رواست كه من غلام يك نفر يهودى هستم و مى خواهم از او جدا شوم.
امام حسين(علیه السلام) با آن غلام نزد صاحب او كه يهودى بود آمدند، امام حسين(علیه السلام) دويست دينار به يهودى داد، تا غلام را خريدارى كرده و آزاد سازد.
يهودى گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به در خانه ما آمدى به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به غلام بخشيدم و آن پول مال خودتان باشد.
امام حسين(علیه السلام) هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشيد وقتى كه همسر يهودى، اين بزرگوارى را از امام حسين(علیه السلام) ديد
گفت: من مسلمان شدم و مهريهام را به شوهرم بخشيدم و به دنبال او شوهرش گفت: من نيز مسلمان شدم و اين خانهام را به همسرم بخشيدم.
مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۷۵
ایاک نعبد و ایاک نستعین
درباره مشکلات مادی، تنها باید از خدا کمک خواست و درخواست کمک از هرکسی غیرخدا، کاری نادرست است.
آیت الله آشتیانی (ره) در خاطرات خود در این باره می فرمود: من از دوره جوانی تا به امروز، برای حل مشکلات مادی ام از کسی غیراز خدا کمک نخواسته ام و خدا خود در این مورد یاری ام کرده است؛
برای مثال، سال ها پیش مشکل مادی شدیدی برایم پیش آمده بود، که خانواده ام در تنگنای سختی گرفتار شده بودند به حدی که راه چاره ای جز درخواست کمک از دیگران برایم نمانده بود.
مدتی صبر کردم، ولی سرانجام ناچار شدم که برای درخواست کمک نزد کسی بروم؛
از خانه بیرون آمدم و چون به محل مورد نظر رسیدم، نتوانستم وارد شوم و با خود گفتم: «بهتر است بیشتر صبر کنم و برگردم.»
وقتی این تصمیم را گرفتم، گویا خداوند درهای عنایتش را به رویم گشود و مشکلم به لطف پروردگار حل شد.
از آن پس نیز، هرگز عرض کمک نزد کسی نکردم و از کسی جز پروردگار یاری نطلبیده ام.
و این خود ظهور و تجلی جمله معروفی است که هر روز حداقل دو مرتبه در نمازهای واجب مان در سوره حمد می خوانیم که: خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین».
محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اولیاء الهی، ص ۱۱۷
میزان ارزش انسان
علامه جعفری(ره) :
اگرمیخواهیدبدانیدیک انسان چقدرارزش دارد ببینیدبه چه چیزی علاقه داردوبه چه چیزی عشق می ورزد
کسی که عشقش ماشینش است،ارزشش به همان میزان استاماکسی که عشقش خداست.
ارزشش اندازه خداست.
اهمیت و پاداش بلند کردن کاغذ مزین به نام الله
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
هر كس كاغذى را كه روى آن "بسم اللّه الرحمن الرحيم”نوشته شده است از روى زمين بردارد و اين كار براى بزرگداشت خداوند و جلوگيرى از اهانت به نام او باشد،نزد خداوند از صديقين به شمار مى رود و از بار گناه پدر و مادرش برداشته خواهد شد، حتى اگر مشرك باشند.
تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ج ۱ ص ۳۲
نشانه های حسود
امام صادق عليه السلام:
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَ لِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَ يَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَ يَشمَتُ بِالمُصيبَةِ؛
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است:
۱.پشت سر غيبت مى كند،
۲.روبه رو تملّق و چاپلوسی مى کند و
۳.از گرفتارى ديگران شاد مى شود!
خصال ص 121 ، ح 113
شفای بیماری ...
آیت الله بهجت می فرمودند:
این کارها را به این نیّت که اگر مردن بیمار، حتمی نیست، به وسیله این ها شفا یابد، انجام دهید:
1. مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیّدالشهدا علیه السّلام را در آب زمزم مخلوط کرده و هفتاد مرتبه سوره «حمد» بر آن بخوانید و در نوبت های متعدد، هر روز به بیمار بخورانید، تا زمانی که شفا یابد.
2. به فقیران «متعدد» صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام میدهید، کم باشد.
3. روزی هفت بار سوره «حمد» را به نیّت شفای او بخوانید.
4. هر کس نزد بیمار میرود، برای شفایش سوره «حمد» بخواند.
5. بیمار را به مشاهد مشرَّف (مزار معصومان علیه السّلام و …) ببرید و اگر نمی تواند، همین طور نیّت و توجّه کند که به آن مشاهد رفته و زیارت کند، و همین که نیّت شفا یافتن به آن زیارتگاه برود، کافی است.
6. در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود.
7. حدیث کساء را (مکرَّراً) برای شفای او بخوانید. (و هنگام خواندن در مجلسی که این حدیث را میخوانید، عود روشن کنید.)
عرفان و عبادت، صـــــ ۳۹۲
فیضـے از ورای سـڪـــــوت
ضرورت عبرت از گذشتگان
امام علی علیه السلام:
مردم از آنچه كه بر ملّتهاي متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبتها و سختگيريها، و ذلّت و خواري فرود آمده عبرت گيريد و از قبرها و خاكي كه بر آنچه ره نهادند و زمينهايي كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد و از آثار زشتي كه كبر و غرور در دلها ميگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه ميبريد
اگر خدا تكبّرورزيدن را اجازه ميفرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه ميداد، در صورتي كه خداي سبحان تكبّر و خودپسندي را نسبت به آنان ناپسند و تواضع و فروتني را براي آنان پسنديد، كه چهره بر زمين ميگذارند و صورتها بر خاك ميمالند و در برابر مؤمنان فروتني ميكنند و خود از قشر مستضعف جامعه ميباشند كه خدا آنها را با گرسنگي آزمود و به سختي و بلا گرفتارشان كرد و با ترس و بيم امتحانشان فرمود و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد.
پس مال و فرزند را دليل خشنودي يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهي به موارد آزمايش و امتحان در بي نيازي و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان ميكنند مال و فرزنداني كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكيها را براي آنان فراهم ميكنيم نه آنان آگاهي ندارند»
نهج البلاغه، خطبه 192
درمحضراستاد
آیت الله العظمی بهجت رحمه الله علیه:
اگر چشم بصيرت داشتيم، سخن خداى متعال را كه مىفرمايد:
“و لو أنّ قرءاناً سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى…”
و اگر قرآنى بود كه كوهها به واسطهى آن به گردش در مىآمد، يا زمين بدان پيموده مىشد، يا مردگان بدان به سخن در مىآمدند، همين قرآن بود؛
قدر مىدانستيم؛
ولى ما هم چنان نشستهايم و هواى نفس بر ما غالب گشته كه اين گونه كرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال مىدانيم!
آقايى را كه بنده ديده بودم ولى نمىدانستم صاحب اين كرامت است و بعد از فوتش مطلع شدم، چند آيه را نمىدانم به او ياد داده بودند يا خودش مىدانست، ترتيب مىداد و هر ميوهاى را كه مىخواست هر چند در غير فصل آن، حاضر مىساخت!
حتى شخصى گفت: ايشان يك بار آلو را در غير فصل آن حاضر ساخت!
بالاترين انعام الهى و كتاب آسمانى و غيبى، همين قرآن است، اما ما چگونه بايد با آن رفتار كنيم تا بتوانيم از آن بهره مند شويم؟!
در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج۱، ص۱۱۲
چرا تکبر؟!
سلطان وقت شنید که مردي فوق العاده هست که تأثیر نفس دارد و از متقین است. گفت: برویم زیارت او.
بعد با خودش گفت: برای سلطان سبک است برود زیارت یک فقير،خلاصه سلطان یک روز با حشمت و جلال خود رد مي شد که به این ولي خدا رسید.
به پادشاه گفتند: «این، همان شخص است که می خواهی او را ببینی.» دید کنار دیوار نشسته است. رفت و به او سلام کرد و او هم جواب سلام را داد.
گفت: «من سلطان وقت هستم».
گفت: «هر کس می خواهی باش».
گفت: «از من چیزی بخواه».
گفت: «می توانی به من بدهی؟»
گفت: «بله؛ هر چه مي خواهی، بگو».
گفت: «این مگسها دور من ریختهاند و من را اذیت می کنند. به اينها بگو بروند کنار تا من راحت باشم و کمي استراحت کنم».
گفت: «این که کار من نیست».
گفت: «دور كردن یک مگس از تو نمی آید. آن وقت، مي گويي هر چه می خواهی بگو تا به تو بدهم؟
يک در خواست ديگر دارم که به این آفتاب بگويي یک کم تندتر برود و من را اذیت نکند».
سلطان گفت: «نه، این کار هم از من نمی آيد».
آن ولي خدا گفت: «برو دنبال کارت و ما را به حال خودمان بگذار». این است حقیقت قدرت و توان انسان. با این وجود چرا باید به دیگران تکبر نماید
عاقبت راضی بودن به گناه دیگران!
شيخ رجبعلی خیاط(ره)، دوستان و شاگردان خود را از همكاری با دولت حاكم (پهلوی) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر میداشت.
يكی از شاگردان شيخ از وی نقل كردهاست كه فرمود:
« روح يكی از مقدسين را در برزخ ديدم محاكمه ميكنند و همه كارهای ناشايسته سلطان ظالم زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت میدهند. شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكردهام.
به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتی: عجب امنيتی به كشور دادهاست؟
گفت: چرا!
به او گفته شد: بنابر اين تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد!!
در نهجالبلاغه آمده است كه امام علی(علیه السلام) فرمود:
هركه به كردار عدهای راضی باشد، مانند كسی است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد:
گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن.
نهج البلاغه،الحکمة 154
داستان هایی از کرامات شیخ رجبعلی خیاط