نماز و گناه
اهمیت ترک نکردن نماز…
جواني از انصار نمازش را با پيامبر (ص) مي خواند ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد.
جريان را به پيامبر (ص) گفتند.
پيامبر (ص) فرمود: بالاخره نمازش روزي او را از بدي و زشتي باز مي دارد. طولي نكشيد كه ديدند آن جوان توبه كرد و دست از كارهاي بد و زشتش برداشت.
ميزان الحكمه، ج5، ص371
زیادشدن روزی با...
امیرالمومنین علی علیه السلام:
اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ.
Seek livelihood by giving
alms.
روزي را با صدقه دادن فرود آوريد.
نهج البلاغه، حکمت ۱۳۷
راه داشتن حضورقلب درنماز
از علامه طباطبايى (ره) پرسيدند:
چه كنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم…؟
ايشان فرمودند : اگر مى خواهى در نماز حضور قلب داشته باشى ، كم حرف بزن…!
قباله ای امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت
شریح قاضی می گوید: خانه ای را به هشتاد دینار خریدم، به نام خود قباله کردم و گواهان بر آن گرفتم.
خبرش به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، مرا احضار کرد و فرمود: ای شریح! شنیده ام خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و بر آن قباله نوشته و چند نفر گواه گرفته ای!؟
گفتم: آری، درست است.
امام علیه السلام نگاه خشمگین به من کرد و فرمود:
شریح از خدا بترس به زودی کسی (عزرائیل) به سوی تو خواهد آمد. نه به قباله ات نگاه می کند و نه به امضای آن گواهان اهمیت می دهد و تو را از آن خانه حیران و سرگردان خارج می کند و در گودال قبرت می گذارد.
ای شریح! خوب تأمل کن! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از مال حرام پرداخته باشی؟ که در این صورت، در دنیا و آخرت خویشتن را بدبخت ساخته ای.
سپس فرمود:
ای شریح! آگاه باش! اگر وقت خرید خانه نزد من آمده بودی برای تو قباله ای می نوشتم، که به خرید این خانه حتی به یک درهم هم رغبت نمی کردی من این چنین قباله می نوشتم:
این خانه ای است که بنده خوار و ذلیل، از شخص مرده ای که آماده کوچ به عالم آخرت است، خریداری کرده که در سرای فریب (دنیا)، در محله فانی شوندگان و در کوچه هلاک شدگان قرار دارد، که دارای چهار حد است:
_حد اول آن؛ به پیشامدهای ناگوار (آفات و بلاها) منتهی می شود.
_ حد دوم؛ به مصیبتها (مرگ عزیزان و…) متصل است.
_حد سوم؛ به هوسهای نفسانی و آرزوهای تباه کننده اتصال دارد.
_ حد چهارمش؛ شیطان گمراه کننده است و درب این خانه از حد چهارم باز می گردد.
این خانه را شخص فریفته آرزوها از کسی که پس از مدت کوتاهی می میرد به مبلغ خارج شدن از عزت قناعت و داخل شدن در پستی دنیاپرستی خریده است.
آری نگاه انسانهای وارسته نسبت به زندگی پست همین است.
بحارالانوار، ج 33، ص 458
دررحمت خداهمیشه بازاست...
جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود روزها را به روزه و شبها را بنماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود.
تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت
در این کار بیست سال باقی ماند
یک روز آمد جلو آئینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیتهای خود بدش آمد واز کرده های خود سخت پشیمان گردید.
گفت خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم بسوی تو آیا قبولم می کنی.
صدائی شنید که می فرماید:
«اجبتنا فاحببناک ترکتنا فترکناک و عصیتنا فامهلناک و ان رجعت الینا قبلنا».
تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی ترا مهلت دادیم. پس اگر برگردی بجانب ما، تو را قبول می کنیم. پس توبه نمود و یکی از عبّاد قرار گرفت. از این مرحمتها از خدا نسبت به همه گنه کاران بوده و هست.
بازآ بازآ هرآنچه هستی بازآی
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآی
این درگه ما درگه نامیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآی
در کتاب ثمراة الحیوة جلد سوم صفحه 377
روزگاری که زن قبله میشود خدا شکم میشود!
سخنان تکان دهنده ی آیت الله مجتهدی تهرانی در رابطه با آخرالزمان و مردم آخرالزمان
شیرین ترین ذکر
آیتالله بهجت (ره):
معیار اصلی،نماز است. این نماز بالاترین ذکر است، شیرینترین ذکر است، برترین چیز است. حال، برخی به دنبال ذکرهای ویژهای میگردند که کسی نشنیده باشد!
فریادگر توحید، ص١٨٣
بهعملکاربرآید...
روزی دوست قدیمی بایزید بسطامی عارف بزرگ را در نماز عید فطر دید …
پس از احوالپرسی و خوش و بش از بایزید پرسید :
شیخ ؟! ما همکلاس و هم مکتب بودیم ؛ هر آنچه تو خواندی من هم خواندم …
استادمان نیز یکی بود ، حال تو چگونه به این مقام رسیدی ؟
و من چرا مثل تو نشدم ؟…
بایزید گفت : تو هر چه شنیدی ؛ اندوختی و من هر چه خواندم ؛ عمل کردم …
” به عمل کار بر آید ، به سخندانی نیست ” …
راه خلاص از گرفتاری ها
آیتاللهبهجت (ره):
راه خلاص ازگرفتاریها منحصر است به دعا درخلوات برای فرج ولیعصر علیهالسلام نه دعای همیشگی و لقلقه زبان،بلکه دعای با خلوص وصدق نیت و همراه با توبه.
درمحضر بهجت،ج۲،ص۳۲۷
کریم ترازحاتم طایی
حاتم را پرسیدند که :«هرگز از خود کریمتر دیدی؟»
گفت: «بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت.
فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد.
مرا قطعهای از آن خوش آمد، بخوردم.»
گفتم : «والله این بسی خوش بود.»
حاتم ادامه داد: «غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را میکشت و آن موضع را می پخت و پیش من میآورد و من از این موضوع آگاهی نداشتم.
چون بیرون آمدم که سوار شوم، دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است.
پرسیدم که این چیست؟»
گفتند: «وی همه گوسفندان خود را بکشت.»
وی را ملامت کردم که: «چرا چنین کردی؟»
گفت: «سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟»
پس حاتم را پرسیدند که: «تو در مقابله آن چه دادی؟»
گفت: «سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.»
گفتند: «پس تو کریمتر از او باشی!»
گفت: «هیهات! وی هر چه داشت داده است و من آز آن چه داشتم و از بسیاری، اندکی بیش ندادم.»
حکایت بسیاری از انسانهای امروزه
آستين نو ، بخور پلو
روزي ملا نصرالدين به يك مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت .
صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد .
او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت .
اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد .
ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست .
آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .
صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني .
ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري .
پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من .
پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو.
جبران گناه
عالم ربانی مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی رحمةاللهعلیه میفرمود:
وقتی با پای خود معصیتی انجام دادی،
با رفتن به مسجد و مجالس حسینی علیه السلام،گناه آن را جبران کن.
اگر با چشم خود گناهی کردی
با قرآن خواندن و گریه از خوف الهی و یا گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،آن گناه را جبران کن.
اگر با گوش خود گناهی کردی،با شنیدن فضائل ائمه اطهار مخصوصا فضائل امیرالمومنین علیهم السلام گناه آن را جبران کن.
برترین وسایل تقرب به خداوند
امیرالمومنین علی علیه السلام:
ای بندگان خدا آگاه باشید و بدانید که برترین وسیلهای که بندگان مقرّب خدا بدان توسّل جویند عبارتست از:
ایمان به خدا و فرستادگانش و دستوراتی که بر ایشان وحی شده
و کوشش در راه خدا؛ که اوج قلّه اسلام است
و نیز «کلمه إخلاص» (شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر)، که موزون با فطرت و سرشت آدمی است
و بپاداشتن نماز؛ که آئین دین اسلام است
و پرداخت زکات؛ زیرا فریضهای است واجب
و روزه ماه رمضان؛ چرا که آن دیواری است محکم از آتش و غضب الهی
و انجام حجّ خانه خدا و عمره؛ زیرا این دو، فقر و تهیدستی را نابود و گناه را محو کنند و بهشت را موجب شوند
و صله رحم؛ که باعث فزونی مال و طول عمر و افزایش جمعیّت است
و صدقه پنهانی؛ که آن خطا را جبران و آتش خشم الهی را فرو مینشاند
و صدقه آشکار؛ که مرگ ناگهانی و ناگوار را دور میسازد
و کارهای خیر و نیکوکاری، که از لغزشهای بد باز میدارد.
تحف العقول/ترجمه جعفری، ص: 137
جهادبانفس یعنی..
«جاهدوا بأموالكم و أنفسكم فى سبيل اللَّه».
مقام معظم رهبری(حفظه الله):
يكى از انواع جهادبانفس، اين است كه شما شب تا صبح را روى يك پروژه ى تحقيقاتى صرف كنيد و گذر ساعات را نفهميد.
جهاد با نفس اين است كه
از تفريحتان بزنيد، از آسايش جسمانيتان بزنيد، از فلان كار پرپول و پردرآمد بزنيد و
تو اين محيط علمى و تحقيقى و پژوهشى صرف وقت كنيد تا يك حقيقت زنده ى علمى را به دست بياوريد و مثل دستهى گل به جامعهتان تقديم كنيد؛
جهاد با نفس اين است.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲
کلام نور
امیرالمومنین علی عليه السلام:
طُوبَي لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ
وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ
وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ
وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ.
Blessed is the person who kept in mind the next life,
acted so as to be able to render account,
remained content with what sufficed him
and remained pleased with Allah.
خوشا به حال كسي كه به ياد معاد باشد،
براي حسابرسي قيامت كار كند،
با قناعت زندگي كند
و از خدا راضي باشد.
نهج البلاغه، حکمت ۴۴
انجام کارخیر،عنایتی است ازسوی خدا...
مرحوم شیخ احمد کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم…
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غُر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند…
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
اللهم ارزقنی…
راه توانگرشدن
شخصى محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد تا چيزى درخواست كند.
شنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
هر كه از ما بخواهد به او مى دهيم و هر كه بى نيازى پيشه كند خدايش بى نياز كند.
مرد بدون آنكه خواسته اش را اظهار كند، از محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد.
بار دوم نزد پيامبر گرامى آمد و بى پرسش برگشت .تا سه بار چنين كرد.
روز سوم رفت و تيشه اى به عاريت گرفت ، بالاى كوه رفت و هيزم گرد آورد و در بازار به نيم صاع جو (تقريبا يك كيلو و نيم ) فروخت و آن را خود با خانواده اش خوردند و اين كار را ادامه داد تا توانست تبر بخرد، سپس دو شتر جوان و يك برده هم خريد و توانگر شد.
بعد، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت گزارش داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
- نگفتم هر كه از ما خواهشى كند به او مى دهيم و اگر بى نيازى پيشه كند، خدايش توانگر سازد!
«داستانهاى بحارالانوار»
آزادمردبی نیاز
شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟
او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.
خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟
آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟
مرد پاسخ داد:
(من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب).
هر که از خدا بترسد ، برای او راهی برای بيرون شدن قرار خواهد داد ، و از جايی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد.
به نقل از: مجله موعود جوان، سال چهارم، شماره26