مرد زاهد و ریا کاری
مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد.
بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد.
پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست. پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟
پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم !
پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید !
مهربان باشیم...
لقمان حکیم گفت:
من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از “محبت” نیست !
کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
“مقدار دارو را افزایش بده !!
حجاب وخورشید
دروغ مصلحت آمیز، به ز راست فتنه انگیز
در یکی از جنگها، عده ای را اسیر کردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا یکی از اسیران را اعدام کنند. اسیر که از زندگی ناامید شده بود، خشمگین شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد که گفته اند: (هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.)
شاه از وزیران حاضر پرسید: این اسیر چه می گوید؟ یکی از وزیران پاک نهاد گفت: این آیه را می خواند: «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم ، خشم خود را فرو برند و لغزش مردم را عفو کنند و آنها را ببخشند. (آل عمران / 134)
شاه با شنیدن این آیه، به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید، ولی یکی از وزیرانی که مخالف او بود و سرشتی ناپاک داشت نزد شاه گفت: نباید دولتمردانی چون ما سخن دروغ بگویند. آن اسیر به شاه دشنام داد و او را به باد سرزنش و بدگویی گرفت.
شاه از سخن آن وزیر زشت خوی خشمگین شد و گفت: دروغ آن وزیر برای من پسندیده تر از راستگویی تو بود، زیرا دروغ او از روی مصلحت بود، و سخن تو از باطن پلیدت برخاست. چنانکه خردمندان گفته اند: دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.
حکایتهای گلستان سعدی،محمد محمدی اشتهاردی
چوپان بی سواد، ولی هوشمند
چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد فهمید که او بی سواد است، به او گفت: «چرا دنبال تحصیل سواد نمی روی؟» چوپان گفت: «من آنچه را که خلاصه و چکیده همه علوم است، آموخته ام دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.»
دانشمند گفت: آنچه آموخته ای برای من بیان کن. چوپان گفت: خلاصه و چکیده همه علم ها پنج چیز است:
تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.
تا در خودم عیب هست، عیبجوئی از دیگران نکنم.
تا روزی خدا تمام نشده به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.
تا پای در بهشت ننهاده ام از مکر و فریب شیطان غافل نگردم.
دانشمند، او را تصدیق کرد و گفت: همه علوم در وجود تو جمع شده است، و هر کس این پنج خصلت را بداند و عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده و از کتب علم و حکمت، بی نیاز شده است.
داستان دوستان، ج 4،ص123،محمد محمدی اشتهاردی
مثل خدا باش و....
مثل خدا باش ، خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن!
مثل خدا باش ، با مظلومان و درمانده گان دوستی کن…
مثل خدا باش ، عیب و زشتی دیگران را فاش نکن…
مثل خدا باش ، در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن…
مثل خدا باش ، بدون توقع و چشمداشت نیکی کن…
مثل خدا باش ، بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن…
مثل خدا باش ، با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن…
مثل خدا باش ، اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش…
مثل خدا باش ، برای اطرافیانت دلسوزی کن…
مثل خدا باش ، مهربان تر از همه…
مثل خدا باش چون خدا از روح خودش در تو دمید و تو رو اشرف مخلوقات نامید.
زرنگ باش...
اگر میخواهی صدقه بدهی همین طوری صدقه نده صدقه را از طرف امام رضا(ع) و برای سلامتی آقا امام زمان(عج)بده.
برای دومعصوم بده. دو معصوم که خداوند متعال دوستشان دارد
پس زرنگ باش..
ممکن نیست خداوند این صدقه را رد
کند. تو هم اینجا حق واسطه گریات را
میگیری.
آیتالله آقا مجتبیتهرانی
من یاغی نیستم...
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد…
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود…!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ….
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی…!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت…
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم.
حجاب تایید این جمله است که قبل از زن بودن، انسان هستم
استاد رحیم پور ازغدی:
برای هر انسان الویت هویت انسانی است، سپس هویت جنسی….
حجاب تایید این جمله است که قبل از زن بودن، انسان هستم.
هیچ مگو...
لقمان حکیم، پسر را گفت امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندی بنویس. شبانگاه، همه آنچه را که نوشتی بر من بخوان؛ آنگاه روزه ات را بگشا و طعام خور.
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود نوشت و تا نوشته را برخواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد.
روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته ها بخواند. پسر گفت امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم.
لقمان گفت پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت آنان که کم گفته اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری.
نورالعلوم، شیخ ابوالحسن خرقانی
بهترين و بدترين غذا
روزى ارباب لقمان به لقمان گفت: گوسفندى را ذبح كن و دو عضو از بهترين عضوهايش را بپز و برايم بياور، لقمان گوسفند را ذبح كرد، و قلب و زبان او را پخت و نزد اربابش نهاد.
روز ديگر اربابش گفت: دو عضو از بدترين عضوهاى آن گوسفند را بپز و نزد من بياور، لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد،
ارباب پرسيد: از تو خواستم برترين عضو گوسفند را بياورى، قلب و زبان آوردى، سپس بدترين را خواستم، باز قلب و زبان آوردى، علت چيست؟
لقمان گفت: اين دو عضو برترين عضو هستند اگر پاك باشند، و بدترين عضو هستند اگر پليد باشند.
سفينة البحار، ج 2، ص 515، شیخ عباس قمی
تعریف غیبت درکلام مراجع
امام خمینی(ره):
اگر صفتی ناروا در شخص مؤمن باشد و یا کار خلافی انجام داده باشد که دیگران از آن بیاطلاعند و دوست ندارد کسی آن را برای دیگران بازگو کند، بازگو کردن آن در غیاب او پیش دیگران، به قصد تنقیص و عیبجویی غیبت است و چنین کاری برای گوینده و شنونده حرام است.
آیت الله خامنه ای:
غيبت آن است كه پشت سر مسلمان و مؤمن عيب مستور او (امرى که مستور عرفى است) گفته شود که حقیقت دارد، لکن اگر او مطلع شود ناراحت میشود، مشروط به اينكه به قصد تنقيص باشد، يا در نزد عرف تنقيص بهحساب آيد.
آیت الله بهجت:
هر چه از عیوب مخفی مؤمن باشد و او را ناراحت کند از موارد غیبت است.
آیت الله مکارم:
غیبت آن است که عیب پنهان کسی را پشت سر او بگویند.
آیت الله سیستانی:
غیبت حرام است و منظور از غیبت این است که انسان عیب پنهانی شیعهی دوازده امامی را در غیاب و پشت سرش نزد دیگری یاد کند، چه به قصد اهانت و پایین آوردن شخصیت او باشد و چه بدون این قصد باشد و اگر به قصد اهانت و توهین عیب وی را اظهار نماید، دو گناه مرتکب شده است. فرقی ندارد در این که آن عیب در اندام فرد باشد یا در نسب و خاندانش یا در عملکرد و رفتار یا اخلاقش باشد یا در سخنان و گفتارش یا در امور دینی یا دنیوی باشد. همچنین فرقی ندارد آن عیب را به کنایه یا صراحت بگوید؛ نیز فرقی نمیکند یاد کردن عیب با گفتار باشد یا نوشتار یا با عملی باشد که آن عیب را بفهماند (مثل اشاره با سر، حرکات دست یا چشم یا ارائهی آن به دیگری از طریق پخش از نوار، سیدی، فیلم ویدیویی، پیامک، بلوتوث و مانند آن …). بنابراین غیبت تنها یک گناه زبانی نیست و دامنهی وسیعی دارد.
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدی(ره):
در دید و بازدیدها اقوام بیشتر ازمذهبیها انتظار دارند تا عوام.
در صلهرحم کار نداشته باشیدفلانی منزل شما آمده یانه!
شمابروید تا متوجه اشتباهشبشود.
تلنگر...
می گویند: روزی یکی از انبیای الهی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهن سال ساخته بود و در آن به عبادت خدا مشغول بود.
سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی میکنی؟
گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از 900 سال زندگی نخواهم کرد، لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای عبادت، در راه ساختن خانه و کاشانه تلف کنم.
آن نبی گفت: اما به من خبر رسیده که زمانی خواهد رسید که در آن زمان مردمان بیش از 80 یا 90 سال عمر نخواهند کرد اما برای خود قصرها و برجها میسازند.
او گفت: ای بابا، اگر عمر من 90 سال بود که آن را با یک سجده سپری میکردم.
مجموعه حکایات وسخن بزرگان
عجب خطرناک است...
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
عجب این است که انسان به عبادتش بنازد، خودش رو خوب بداند, خیال کند روزه هایش قبول شده، نمازهایش قبول شده به خودش بادی بکند. این را میگویند عجب و خطر دارد.
خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود فرمود: ای داوود! به گنهکاران بشارت بده ، اما صدیقین رابترسان!
حضرت داوود تعجب کرد و پرسید: خدایا، صدیقین را بترسانم؟ من باید به صدیقین بشارت بدهم و گنهکاران را بترسانم، حال چرا برعکس شده؟
خدا فرمود: صدیقین را از عجب بترسان، آدم خوب ها، نماز شب خوان ها را از عجب بترسان ولی گنهکاران را بشارت بده. چرا؟
چون گنهکاران دچار عجب و غرور نیستند، آنها مےگویند: «ما آشغال بندگانت هستیم» اما صدیقین به عبادتشان می نازند.
کوتاهترین راه برای رسین به خدا
استادپناهیان:
کوتاهترین راه بـرای رسیدن به خـدا ابـراز محبـت به دوستـاڹ خـدا و خـدمت به خلـق خداسـت.
اگـر کسي نميتوانـد دوستـاڹ خـدا را دوست داشته بـاشد و یـا حتی بـا یکي از دوستان خـدا دشمني دارد، هرگز نميتوانـد به خدا برسـد.
عواقب طمع
امام موسی کاظم علیه السلام فرمود :
إیّاکَ والطَّمَعَ ، وعلَیکَ بالیَأسِ مِمّا فی أیدِی الناسِ ، وأمِتِ الطَّمَعَ مِن الَمخلوقِینَ ؛ فإنَّ الطَّمَعَ مِفتاحٌ لِلذُّلِّ ، واختِلاسُ العَقلِ ، واختِلاقُ المُرُوّاتِ ، وتَدنِیسُ العِرضِ ، والذَّهابُ بِالعِلم .
ازطمع بپرهیز و به آنچه مردم دارند ، چشمداشتى نداشته باش ، چشمداشت به مخلوق را در خود بمیران ؛ زیرا طمع کلید هر خوارى است و عقل را مى دزدد و انسانیّتها را مى دَرَد و آبرو را مى آلاید و دانش را از بین مى برد .
بحار الانوار ج ۷۸ص۳۱۵
عظمت صدقه
آورده اند که چون حق تعالی کوهها را بیافرید، فرشتگان سنگ ندیده بودند، گفتند: خداوندا! هیچ چیز باشد که بر سنگ غالب باشد؟ گفت: آهن.
گفتند: خداوندا! چه چیز بر آهن غالب باشد؟ گفت: آتش.
گفتند: خداوندا! چه چیز است که بر آتش غالب باشد؟
گفت: آب.
گفتند: بر آب چه چیز غالب باشد؟
گفت: خاک.
گفتند: بر خاک چه چیز غالب باشد؟ گفت: باد.
گفتند: خداوندا! عظیم تر و غالب تر بر این همه چه باشد؟
گفت: بنده ای که صدقه به دست راست بدهد و آن را پوشیده نگه دارد (چنانکه دست چپ وی را از آن خبر نباشد) به نزدیک من از این همه عظیم تر است و بر همه چیز غالب تر.