احوال امروزه برخی ازما...
02 اردیبهشت 1398
شخصی به عالمی گفت: “من نمیخوام در حرم حضور داشته باشم!” عالم گفت: میتونم بپرسم چرا؟! آن شخص جواب داد: چون یک عده را “میبینم” که دارند با گوشی صحبت میکنند، عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضی ها… بیشتر »
نظر دهید »
اگه خدا منو دوست نداشت،چرا خلقم کرد..
29 فروردین 1398
زیادغم خودت رانخور...
10 فروردین 1398
مذاکرات (من و خُدا)
06 فروردین 1398
خُـدایا ! من لذّتـ گُناه را ترکـ میکنم ؛ در مقابل تو تحریم لذّتـ مناجات را از من بردار … خدایـا ! من کسانـی که تو دوستشان نـداری را ترک میڪنم ؛ و درمقابـل تو لذّتـ با خود بودن را به مـن بده … خدایـا ! مـن پناهگاه شیطـان را ترک میکنم ؛ و تو… بیشتر »
از کجا بفهمم از چشم خدا افتادم
27 اسفند 1397
علت بی حوصلگی انسان
20 اسفند 1397
حوصله نداشتن علامت در دسترس نبودن دوست داشتنی ها است. وقتی آدم پیش،دوست داشتنی هایش باشد دچار بی حوصلگی نمی شود.اگر دلت جای دیگری باشد و یا دلت اینجایی که هستی نباشد.بی حوصله و بی انرژی می شوی،ولی اگر محبوبیت خدا باشد همیشه باحوصله و پرانرژی خواهی… بیشتر »
میخوای خدا عاشقت بشه؟
11 اسفند 1397
مهربان ترین
08 اسفند 1397
در حضور حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، زنی کودکش را در آغوش گرفت و شیر داد. رسول الله از اطرافیان پرسیدند: آیا به نظر شما این زن، هیچ گاه حاضر میشود کودک خود را در آتش افکند؟ اصحاب پاسخ دادند: خیر حضرت محمد(ص) فرمودند: خداوند نسبت به بندگانش، مهربانتر… بیشتر »
وقتی همه با تو بد میشوند!
08 بهمن 1397
خواستگاری خدا!!...
22 دی 1397
نردبان خدا....
19 دی 1397
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!… بیشتر »
ربنا....
11 دی 1397
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار … بقره/286 بیشتر »
بهترین رفیق
11 آذر 1397
تلنگر...
05 آذر 1397
گنجشك از باران پرسيد: كار ِتو چيست؟ باران با لطافت جواب داد: تـلـنـگر زدن به انسان هايی كه آسمان خدا را از ياد بردهاند… بیشتر »
چرا خدا با انسان حرف نمیزنه؟
31 شهریور 1397
کریم کیست؟
27 شهریور 1397
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟» درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم… بیشتر »
خدا اینها را می داند...
24 شهریور 1397
هارون الرشید به بهلول گفت: می خواهم که روزی تو را مقرر کنم، تا فکرت آسوده باشد. بهلول گفت: مانعی ندارد ولی سه عیب داد. اول: نمی دانی به چه چیزی محتاجم، تا مهیا کنی. دوم: نمی دانی چه وقت می خواهم. سوم: نمی دانی چه قدر می خواهم. ولی خداوند اینها را می… بیشتر »
جوان عاشق
21 تیر 1397
جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای ازبندگان… بیشتر »