پروفسور حسابی,۲۲ سال درس دادم....
۱- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم.
(چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
۲- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم!
(چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست)
۳-هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم!
(چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش)
۴- هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.
(چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن)
ميخواهي طلبه بشي يا آدم؟
آيت الله مهدوي كني(ره) فرمودند:
در آغاز تحصيل و اوايل طلبگي وقتي خواستم لباسي براي خود بخرم- بعد از اين كه لباس عاريه مرحوم برهان را ميخواستم پس بدهم- پيش شخصي به نام شيخ رجبعلي خياط رفتم،
در آن هنگام چهارده- پانزده سال داشتم، پارچه را براي ايشان بردم، محل كار او در منزلش و در اتاقي نزديك در بود. قدري نشستم، ايشان آمد و گفت:
« خوب، حالا ميخواهي چه بشي؟ »
‼️گفتم: طلبه.
گفت: « ميخواهي طلبه بشي يا آدم؟ »
‼️من قدري تعجب كردم، كه چرا يك كلاهي با يك معمم اين گونه حرف ميزند،
سپس گفت: « ناراحت نشو! طلبگي خوب است، ولي هدفت آدم شدن باشد. به شما نصيحتي ميكنم فراموش نكن، از همين حالا كه جوان هستي و آلوده نشدهاي، هدف الهي را فراموش نكن،
هر كاري ميكني براي خدا انجام بده، حتي اگر چلوكباب هم خوردي به اين قصد بخور كه نيرو بگيري و در راه خدا عبادت كني و اين نصيحت را در تمام عمر فراموش نكن. »
چراحضرت فاطمه (سلام الله عليها) را محدّثه نامیدند؟
يکي از نامهاي حضرت فاطمه (سلام الله عليها) “مُحَدثه” است.
…محدثه به کسی می گويند که با ملائکه هم سخن بوده باشد. این مسأله، یکی از بزرگترین فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به شمار می رود.
در روایات متعددی به این مساله اشاره شده است که فقط به یک روایت اشاره می شود:
«امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
فاطمه (سلام الله عليها) را بدان جهت محدّثه ناميدند كه فرشتگان از آسمان فرود مىآمدند و او را می خواندند همان طورى كه مريم دختر عمران را صدا می زدند، آنها می گفتند: اى فاطمه خدا تو را برگزيد و پاكيزه ات نمود و در ميان تمام زنان عالم تو را اختيار كرد ؛
آن بانو با آنها سخن می گفت و آنها نيز با وی سخن می گفتند.
شبى فاطمه (سلام الله عليها) به فرشتگان فرمود: مگر مريم بنت عمران بر تمام زنان عالم برترى ندارد؟ گفتند: مريم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند (عز و جل) تو را سرور زنان عالم خودت و عالم مريم قرار داده و تو را سرور تمام زنان عالم از اولين آنها تا آخرينشان قرار داد».
علل الشرائع، ج 1 ص 181
اطاعت شاه عباس صفوی از مقدس اردبیلی(ره)
اطاعت شاه عباس صفوی از فقیه تشیع، مرحوم مقدس اردبیلی:
احمد بن محمد اردبیلی، معروف به مقدس اردبیلی، ضرب المثل زهد و تقوااست و در عین حال از محققان فقهای شیعه است و در معاصر صفویه است.
گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید، او حاضر نشد. شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع دهد.
تا اینکه اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند.
مقدس نامه ای به او نوشت به این مضمون:
بانی ملک عاریت بداند، اگر چه این مرد اول ظالم بود، اکنون مظلوم می نماید، چنانچه از تقصیر او بگذری، «شاید» حق سبحانه از پاره ای از تقصیرات توبگذرد. بنده شاه ولایت، اردبیلی.
شاه عباس نوشت:
به عرض می رساند عباس خدماتی را که فرموده بودید به جان منت داشت، به تقدیم رسانید،امید که این محب را از دعای خیر فراموش ننمایید. کلب آستان علی، عباس.
گلشن ابرار، ج۱، جمعی ازپژوهشگران حوزه علمیه قم.
دراحوال شیخ مرتضی انصاری
در کتاب ارزشمند سیمای فرزانگان آمده است:
در شرح احوال شیخ مرتضی، نواده شیخ انصاری - قدس سرهما - آورده اند که:
از جمله عاداتش خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز، دوباره صبح و عصر آن را می خواند و بر آن بسیار مواظبت می نمود.
بعد از وفاتش کسی او را در خواب دید و از احوالش پرسید. در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا.
سیمای فرزانگان، مختاری، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1376، ص 187
زیارت عاشورا
در کتاب ارزشمند سیمای فرزانگان آمده است:
در شرح احوال شیخ مرتضی، نواده شیخ انصاری - قدس سرهما - آورده اند که:
از جمله عاداتش خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز، دوباره صبح و عصر آن را می خواند و بر آن بسیار مواظبت می نمود. بعد از وفاتش کسی او را در خواب دید و از احوالش پرسید. در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا.
سیمای فرزانگان، مختاری، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1376، ص 187
مناظره علامه امینی بااهل سنت
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی فرمودند : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد .
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.
امتحان جالب پرفسور برلون و ماجرای مسلمان شدن او
مرحوم آیت الله سید محمدهادی میلانی(ره) دچار بیماری معده شدند و پروفسور برلون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند.
پس از یک عمل سه ساعته و زمانی که ایشان در حال به هوش آمدن بودند، پروفسور به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن میگویند را برایش ترجمه کند.
مرحوم میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکردند.
پس از این مساله پروفسور برلون، گفت؛ کلمه شهادتین را به من بیاموزید؛ زیرا از این لحظه میخواهم روی به اسلام بیاورم و پیرو مکتب این روحانی باشم.
وقتی دلیل این کار را جویا شدند، پروفسور برلون گفت:
تنها زمانی که انسان حقیقت وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن است،
و بنده دیدم که این آقا، تمام وجودش محو خدا بود…
در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم،
و دیدم که او ترانههای کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند!!
در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است …
بعد از آن هم وصیت کرد که وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند
که هم اکنون قبر این پروفسور مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کردهاند…
سایت خبرگزاری حوزه
مرده ای که از آسمان چهارم بازگشت!
حضرت آیت الله سید عباس حسینی کاشانی چنین نقل کردند:
یکی از علمای آن زمان بود که در فقه و اصول، دویست و پنجاه تا سیصد نفر پای درسش می نشستند.
خانم این آقا مریض شدند و روز به روز حالشان بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که خانم از دنیا برود و آن آقا سراسیمه می آید پیش آقای قاضی.
من این جریان را خودم بودم. تا نشست، آقای قاضی فرمودند: خانم چطور است؟ گریه کرد و گفت آقا دارد از دستم می رود. اگر امروز ایشان بمیرند فردا هم من می میرم…
جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان
می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟»
شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید.»
پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید و طفل را بیرون بیاورید و زن را دفن کنید.»
آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (ع) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم.»
پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند و بیرون نیامدند.
ناگاه از حضرت ولی عصر (ع) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید.»
پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد.
نجم الثّاقب؛ص231
آیت الله بروجردی: بلی همان است که در لوح محفوظ است.
آقای سید حبیب الله شفیعی از فضلای اهل رشت در مجلسی تعریف می کرد که در سال ۱۳۳۷ شمسی محضر مبارک آیت الله العظمی بروجردی بودم. ایشان در حال وضوء گرفتن بود.
من ناگاه از وضوء گرفتن ایشان وضوئ گرفتن اهل تسنن به نظرم آمد در ذهن گذراندم که آیا این نحو وضوء گرفتن ما شیعیان همان است که در لوح محفوظ است.
یکمرتبه دیدم آیت الله بروجردی رو به من کرد و فرمود: بلی، آسید حبیب الله! همان است که در لوح محفوظ است.
گفتارهای ارزنده، صفحه 198 و 199
سحر...سحر...
آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی می گوید:
«ایشان (آیةالله بهجت) به سحرخیزی و شب زنده داری خیلی سفارش می کردند و حتی گاهی می فرمودند:
اصلا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با همین شب زنده داری و سحرخیزی و انس با شب، معارف الهی را گرفتند.
زمانی درباره معنای این روایت که ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: «صبر می کنیم شب جمعه بشود تا درهای رحمت الهی باز بشود، و علم ما آل محمد صلی الله علیه و آله هم در شب های جمعه و شب های قدر و غیره نورانیّت بیشتری پیدا می شود» از ایشان سؤال کردم.
فرمودند: «بله، آن لحظه های خاصّ و آن رحمت الهی در سحر.» و چند مرتبه این را
فرمودند: «سحر سحر».
ایشان بیداری شب، سحرخیزی، و رعایت نماز شب، نوافل، و دائم الذّکر بودن را دارای اهمیّت می دانست،و از بزرگان نقل می کردند که وقتی می خواستند مطلبی و فیضی را از خداوند بگیرند، از شب و سحر استفاده می کردند؛ زیرا سحر با خدا خلوت کردن و با خدا ارتباط پیدا کردن اثر خاصّی دارد و مکرّر در این باره نصیحت می فرمودند.»
برگی از دفتر آفتاب، شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت با تجدید نظر و اضافات و ویرایش جدید؛ رضا باقی زاده پُلامی
قصه های باطل، ذهن را کج و منحرف می کند
یکی از عهدهای شیخ الرئیس در رساله ی عهد اش این است که رمان و قصه های باطل نخواند،
حرف ها و افسانه های باطل ذهن را کج و معوج می کند و نفس را از درست اندیشی و درست یابی عدول می دهد و منحرف می گرداند.
افسانه و قصه های هرزه، اندیشه های ناپاک و پلید و حرف های کج و معوج، فکر را از استقامت باز می دارند و انسان را از استنتاج و تحصیل معارف حقه، درست اندیشی و درست بینی دور می گردانند.
ولایت تکوینی/فصل_اول، ص۱۳
حضرت علامه حسن زاده آملي
نسيه داده میشود حتی به شما!
يكی از فرزندان شيخ رجبعلی خیاط میگويد: روزی مرحوم مرشد چلويی معروف خدمت جناب شيخ رسيد و از كسادی بازارش گله كرد و گفت: داداش! اين چه وضعی است كه ما گرفتار آن شديم؟
دير زمانی وضع ما خيلی خوب بود روزی سه چهار ديگ چلو میفروختيم و مشتریها فراوان بودند، اما يكباره اوضاع زير و رو شده مشتریها يكی يكی پس رفتند، كارها از سكه افتاده، و اكنون روزی يك ديگ هم مصرف نمیشود …؟
شيخ تأملی كرد و فرمود:
« تقصير خودت است كه مشتریها را رد میكنی »!
مرشد گفت: من كسی را رد نكردم، حتی از بچهها هم پذيرايی میكنم و نصف كباب به آنها میدهم.
شيخ فرمود:
« آن سيد چه كسی بود كه سه روز غذای نسيه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بيرون كردی؟! »
مرشد سراسيمه از نزد شيخ بيرون آمد و شتابان در پی آن سيد راه افتاد، او را يافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلويی بر در مغازهاش نصب كرد و روی آن نوشت:
« نسيه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »!!
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود،بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند،ولی کسی دوست ندارد که بمیرد … !
عشق مانند نواختن پیانو است،ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آیدو دوست داشتن در امتداد زمانو این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است .
حمایت از فقرا به سبک آیت الله بروجردی (ره)
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا انسان/8
و طعام را با آن كه دوستش دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهند.
استاد فاضل موحدی نقل کرد: به علت درد پایی که آیت الله بروجردی داشت، همراه ایشان سفری به آب گرم محلات کردیم، چند روزی در آنجا ماندیم، هنگامی که مردم فقیر و مستضعف آن ناحیه از تشریف فرمائی آقا آگاه شدند، برای زیارت و استفاده از وجود ایشان به محل اقامتشان آمدند.
یک روز آقا دستور دادند، چند راس گوسفند خریداری کرده و بکشتند و گوشت آن را بین فقراء قسمت نمایند.
دستور آیت الله بروجردی اجرا شد، مقدار کمی گوشت را نگه داشتند و موقع نهار سه سیخ کباب در میان سفره نهادند تا آقا میل فرمایند؛ ولی آن مرجع بزرگ شیعه نان با ماست و چند عدد خیاری که در سفره بود را میل می فرمودند و هیچ توجهی به کباب ها نداشتند.
عرض کردند: آقا گوشت تمام گوسفندها را بین فقراء قسمت کردیم و اگر سهم سرانه هم حساب کنیم، این مقدار سهم شما است، چرا میل نمی فرمائید؟
فرمود: غیر ممکن است از کبابی که بوی آن به مشام فقراء رسیده من میل نمایم، اصلا از آن کباب ها نخوردند و ما هم به واسطه احترام ایشان نخوردیم، تا آن که آن کباب ها را بردند و به فقرای مجاور دادند.
با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
روایت رهبرانقلاب از اولین روزهای پیروزی انقلاب
من میشوم چاییریز امام
رهبرفرزانه انقلاب (حفظه الله):
قبل از ورود امام با دوستان روحانی جلسهای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران میشود؛… باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم.
جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من میشوم قهوهچی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی میکنی؟ گفتم: نه، شوخی نمیکنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست میکنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز میخواهد. آن چاییریز من باشم.
اين حرف موجب شد كه جلسهی ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسبترم. شما بگوييد من مناسبترم. اينجا يک معارضه و دعوا میشود.
ما در اين دعوا، به قول زورخانهچیها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوهچیگری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت.
۷۲/۵/۷
دادن فتواسخت است...
وَ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ زمر/60
روز قيامت، كسانى را كه بر خدا دروغ بستهاند ، روسياه مىبينى
مرحوم علامه حلّی (ره)، فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم هجری است و کتب زیادی در رشتههای مختلف علمی مانند اصول، فقه، تفسیر، منطق، کلام و رجال نگاشته است.
مشهور است این دانشمند وارسته چاه آبی در منزلش داشته است که مورد استفاده ایشان بوده، اما زمانی که میخواست مسائل مربوط به آب چاه، از جمله اینکه آیا آب چاه قبول نجاست میکند یا مانند آب جاری است و با ملاقات با نجاست، نجس نمیشود را مورد بحث و بررسی قرار دهد، اول دستور داد آن چاه را که در منزل خودش بود پر کردند، سپس مشغول بحث این مسئله شد، برای آنکه مبادا این موضوع در رأی و فتوای او که کاشف از حکم شارع است، اثر بگذارد.
با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل