پاداش تحمل پرخاشگری مادر
دهخدا مـادری داشت بسیــار عصبی و پرخاشگر طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بــود و پیــرپسر مجــردی بـود در کنــار مــادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خــواب شیرین بیدار کرد و آب خواست . دهخدا رفت و لیـوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبیدو گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه ای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت خدایا من چه گناهی کرده ام بخاطر مادرم بر نفســم پشت پـا زده ام . مــن خــود ، خـود را مقطوع النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد . خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی ام را از من نگیر.
گریست و خوابیــد شب در عالم رؤیـا دیـد نوری سبز از سـر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفـت برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.
از فردای آن روز دهخــدا شاهکار تاریــخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال وحکم بود را گردآوری کرد و نامـش برای همیشه بدون نسل ، در تاریخ جاودانه شد.
همه برابرند، بدون سهمیه و تبصره
از امام صادق (علیه السلام)پرسیدند:
بیت المال را باید چگونه بین مسلمین تقسیم کرد؟
امام صادق علیهالسلام در پاسخ فرمودند:
مسلمانان، فرزندان اسلام هستند. من همه آنها را در برخورداری از امکانات بیتالمال، برابر میدانم.
اگر هر یک از آنها فضیلت و برتری خاصی دارد، این برتری تنها میان خود آنها و خدایشان است.
مسلمانان ، همچون پسران یک پدر هستند که فضیلت و صلاحیت یکی از آنها، سبب فزونی ارث بردن او نسبت به دیگری که دارای ضعف و نقصان است، نمیشود.
این روش و سیره حضرت محمد صلیاللهعلیه وآله در ابتدای اسلام بود، اگر چه دیگران پس از رسولالله گفتند:
برخی را بر اساس سابقه بیشتر در اسلام، از نظر برخورداری از بیت المال امتیاز میبخشیم!
تهذیب الأحکام، جلد۶، صفحه ۱۴۶
مکروهاتی که روزی را از انسان دفع میکنند
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
مکروهاتی که روزی را از انسان دفع میکنند:
1.اظهار فقر و نداری کردن در حضور مردم؛
2.خواب دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح؛
3.تحقیر و کمارزش شمردن نعمت های خدا؛
4.شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال.
معانی الاخبار، ص ۲۷۱
همسرداری حضرت زهرا سلام الله علیها
زندگی زیباست...
شکسپیر نقل شده که وقتی میتـوانستم صحبت کنم ، گفتند گوش کن. وقتی میتوانستم بازی کنـم ، کار کردن را به مـن آموختند .
وقتـی کـاری پیدا کردم ، ازدواج کردم .
وقتی ازدواج کردم ، بچـه ها آمدنــد .
وقتی آنهـا را درک کردم مرا ترک کردنــد .
وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنــم ، زندگی تمـام شد . پس زیبا زندگی کنید
عاقبت بی ادبی به درگاه خدا
یک آیۀ قرآن هست که نیمۀ اولش را همه شنیدهاند: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، جوابتان را میدهم.» و در ادامه میفرماید:
«إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين.
کسانی که نسبت به عبادت من تکبر وزرند، به زودی با کمال ذلت و خواری داخل جهنم خواهند شد.
خداوند ابتدا میفرماید: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، من جوابتان را میدهم.»
بعد بلافاصله میفرماید: «کسانی که تکبر کنند و درِ خانه من نیایند و از من چیزی نخواهند، اگر دیگران را عادی به جهنم میبرم، آنها را به خاطر تکبرشان، با خواری و ذلّت به جهنم خواهم برد.»
در واقع معنایش این است: «من خدای تو هستم که دارم به تو میگویم مرا صدا بزن تا جوابت را بدهم،
آنوقت تو سرت را پایین انداختهای و لال شدهای! یا اینکه اصلاً اعتنا نمیکنی و میروی؟» این نوع برخود، نشانۀ تکبر انسان نسبت به خداوند است.
به مجلس ختم که میروی، وقتی بچهای سینی خرما را جلوی شما میگیرد و میگوید «بفرمایید»، بیاعتنا از کنارش رد نمیشوی، چون بیادبی محسوب میشود، هرچند طرف مقابل شما یک بچه است.
اگر هم خرما نخواهی، برمیگردی میگویی: «خیلی ممنون. میل ندارم. تشکر.» بالاخره یک جوابی میدهی.
حالا خداوند با آن عظمت و جلال، آمده جلوی شما و میفرماید: «از من چیزی بخواهید تا به شما بدهم!» اما تو سرت را پایین انداختهای و بیاعتنا رد میشوی؟
خدا هم با کسی شوخی ندارد.
میدانی چرا نمازی که تعقیبات نداشته باشد قبول نیست؟ چون خدا بعد از نماز به تو میفرماید: «بنده من نماز خواندی؟ از من حساب بردی؟ امر مرا اجرا کردی؟ احسنت!
حالا تو یک دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدهم.»
بعد یک دفعهای خدا نگاه میکند میبیند که بندهاش بدون اینکه چیزی بخواهد، دارد از سر سجاده بلند میشود میرود!!
تلنگر...
ﭘﺎﺩﺷــﺎﻫﻰ ﺑﺎ ﻧﻮﻛــﺮﺵ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻰ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺳﻔــﺮ ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻧﻮﻛﺮ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﻯ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻰ ﺗﺎﺑﻰ ﻛﺮﺩ.
ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ، ﻧﺎ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺍﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩ ، ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﭼﺎﺭﻩ ﺟﻮﯾﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺣﻜﯿﻤﻰ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﻫﻰ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﻰ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ.
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻛﻨﻰ ممنونــم . ﺣﻜﯿﻢ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑــﺪﻩ ﻧﻮﻛﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻧﺪ . ﺍﻭ ﺭﺍ داخل ﺩﺭﯾﺎ انداختند . ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻏﻮﻃﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﻰ ﺯﺩ کمکم ﻛﻨﯿﺪ ، ﻣﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯿﺪ.
دستش ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﺸﺘﻰ ﻛﺸﯿﺪﻧﺪ . ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻰ ساکت ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﯾـﮕﺮ ﭼﯿﺰﻯ ﻧﮕﻔﺖ . ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﻜﯿﻢ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻏﻼﻡ ﮔﺮﺩﯾﺪ؟
ﺣﻜﯿــﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﻧﺞ ﻏـﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﻗــﺪﺭ سلامـتی در ﻛﺸﺘﻰ ﺭﺍ ﻧﻤــﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻗــﺪﺭ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺭﺍ ﺁﻥ کسی ﺩﺍﻧـﺪ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﮔﺮﺩﺩ.
درمحضراستاد
قرآن بخوان
مرد بیســوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید . روزی پسرش از او پرسید چــه فایده ای دارد قرآن میخوانی ، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت پسرم سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور . پسر گفت غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند . پدر گفت امتحان کن پسرم.
پسرسبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت . سبد را زیـر آب زد و به سرعت به طــرف پـدرش دویــد ولی همه آب ها از سبـد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.
پسر به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد. پدر گفت دوباره امتحان کن. پسردوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد . برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت غیر ممکن است…
پدر با لبخند به پســرش گفت سبـد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال ، سیاه بود ، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت ایــن حداقل کاری است که قــرآن برای قلبت انجام میدهد . دنیا و کارهای آن ، قلبت را از سیاهی ها وناپاکی ها پر میکند و خـواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند ، حتی اگر معنی آنرا ندانی.
دانلود دعای کمیل(سماواتی)
با نیت کار کن...
حاج آقا دولابی ره:
با نیت کار کن
خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن.
چند وقت که این کار را ادامه دادی،ع ببین چه میشود.
با نیت کار کن.
مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز میشویی
سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی میکنی،
سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن.
خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که میشویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده.
چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر میکند و راه سیرت باز میشود.
مصباح الهدی، ص ۲۱۴
نگاه گزینشی به غرب
دو توصیه امروز رهبر انقلاب به مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی:
اول اینکه، برای پیشرفت علمی از همه تواناییهای غربیها استفاده کنید و از شاگردی کردن و یادگرفتن هرگز پرهیز نکنید، زیرا ما از شاگردی کردن ننگمان نمیآید بلکه از «همیشه شاگرد ماندن» ننگمان میآید.
[امّا] هیچگاه به برنامهها و توصیههای غربیها اعتماد نکنید. همواره باید به توصیه غربیها با سوءظن نگریسته شود. کشورهای غربی که امروز بیشترین پیشرفتها را در زمینه علوم جدید دارند، بیشترین جنایات را نیز در طول تاریخ بر ضد ملتها مرتکب شده اند.
حکم خونی که زنان فاقدرحم می بینند
پرسش:
زنی که رحِم او با عمل جراحی خارج شده، و رحم ندارد، اگر خونی ببیند که صفات و شرایط حیض را دارد، آیا حیض محسوب میشود؟
پاسخ:
در فرض سؤال، اگر آن خون، ناشی از جراحت نباشد، حکم حیض را دارد؛ البته برخی مراجع[1] آن را حیض ندانسته و برخی[2] نیز معتقدند: در این صورت، زن باید احتیاط نموده و محرمات حائض را ترک و واجبات مستحاضه را انجام دهد.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[3]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
اگر رحم زنى را در اثر بیمارى و عمل جراحى برداشتند و خون ببیند اگر خون جراحت باشد مثل سایر خونهایى است که از جراحت مىباشد و در غیر این صورت ممکن است خون حیض و یا استحاضه باشد.
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):
خون حیض نیست.
حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی (مد ظله العالی):
بنابر احتیاط واجب بین تروک حائض و افعال مستحاضه جمع نماید.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):
در فرض سؤال حیض محسوب میشود.
پی نوشت ها:
[1]. آیت الله شبیری زنجانی.
[2]. آیت الله وحید خراسانی.
[3]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، شبیری زنجانی، وحید خراسانی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.
طولاني ترين روز عمر انسان!
شخصي محضر امام زين العابدين (علیه السلام)رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
امام عليه السلام فرمود:
بيچاره فرزند آدم هرگز روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمي گيرد.
اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مي شود:
مصيبت اول اينكه:
هر روز از عمرش كاسته مي شود. اگر زيان در اموال وي پيش بيايد غمگين مي گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولي عمر قابل برگشت نيست…
دوم:
هر روز، روزي خود را مي خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.
سپس فرمود:
سومي مهمتر از اين است.گفته شد، آن چيست؟
امام(علیه السلام)فرمود:
هر روز را كه به پايان مي رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمي داند به سوي بهشت مي رود يا به طرف جهنم.
آنگاه فرمود:
طولاني ترين روز عمر آدم، روزي است كه از مادر متولد مي شود.
بحار، ج 46، ص 125
الهی...
امام سجاد(علیه السلام):
الهی!
عمر مرا تا زمانی که صرف طاعت تو شود، دراز گردان
و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را بگیر و به سوی خود ببر.
صحیفه سجادیه، دعای 20
بهترین ها از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام
۱۸ نوع بهترین از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام:
1) بهترین مال
لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ
هيچ مال از خرد سودمندتر نيست
2) ترسناکترین تنهایی
وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ
و هيچ تنهايى ترسناكتر از خود پسنديدن
3) بهترین عقل
وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ
و هيچ خرد چون تدبير انديشيدن
4) بهترین کرامت
وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى
و هيچ بزرگوارى چون تقوا و خود نگهداری نیست
5) بهترین همنشین
وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ
و هيچ همنشين چون خوى نيكو
6) بهترین میراث
وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ
و هيچ ميراث چون ادب و فرهيخته شدن
7) بهترین رهبر
وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ
و هيچ راهبر چون توفیق و با عنايت خدا همراه بودن
8) بهترین تجارت
وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ
و هيچ تجارت چون كردار نيك ورزيدن
9) بهترین سود
وَ لَا [زَرْعَ] رِبْحَ كَالثَّوَابِ
و هيچ سود چون ثواب اندوختن
10) بهترین ورع
وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ
و هيچ پارسايى چون باز ايستادن هنگام ندانستن احكام
11) بهترین زهد
وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ
و هيچ زهد چون نخواستن حرام
رضای خدا یا خلق خدا؟
عارفی ناشناس به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را میشناسی؟
گفت: نه.
مردگفت: این فلان عابد بود که تو او را رد کردی!
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت میخواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم،
عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: آقای من دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد: “دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی،
ولی برای رضایت دل بندۀ خدا،یک آبادی را نان دادی …!!!