هربخواهد زنش بچه دار شود...
لإمام الصادق علیهالسلام:
مَن أرادَ أن یُحبَلَ لَهُ ، فَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ بَعدَ الجُمُعَةِ یُطیلُ فیهِمَا الرُّکوعَ وَالسُّجودَ، ثُمَّ یَقولُ : «اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِما سَأَلَکَ بِهِ زَکَرِیّا ، یا رَبِّ لا تَذَرنی فَرداً وأنتَ خَیرُ الوارِثینَ ، اللّهُمَّ هَب لی مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ، اللّهُمَّ بِاسمِکَ استَحلَلتُها وفی أمانَتِکَ أخَذتُها ، فَإِن قَضَیتَ فی رَحِمِها وَلَداً فَاجعَلهُ غُلاماً مُبارَکاً زَکِیّاً، ولا تَجعَل لِلشَّیطانِ فیهِ شِرکاً ولا نَصیباً»
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند:
هر کس بخواهد زنش بچّه دار شود، پس از نماز جمعه! دو رکعت نماز بگزارد و در آنها رکوع و سجده را طولانی سازد و سپس بگوید: «خداوندا! به حرمت آنچه زَکَریّا بدان از تو مسئلت داشت، از تو میخواهم.
پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو خود، برترینِ وارثانی. خداوندا! از نزد خویش، مرا فرزندانی پاک ببخش که تو شنوای دعایی.
خداوندا! به نام تو او را بر خویش حلال ساختم و به امانت تو، او را در اختیار گرفتم. اکنون، اگر در رَحِم او برایم فرزندی تقدیر کردهای، او را فرزندی خجسته و پیراسته قرار ده و در او برای شیطان، بهره و سهمی قرار مده.
“اصول کافی، جلد 6، صفحه 8، حدیث 3 - تهذیب الأحکام، جلد 3، صفحه 315
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند ودو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم. شما نمیدانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»
اجرمجاهدی که ...
حسد
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِى بِأَيِّ بَادِرَةٍ فَيَكْفُرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَيَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ
امام باقر (ع ) فرمود: همانا مرد هرگونه تندى و شتابزدگى ميكند و كافر ميشود، و حسد ايمان را ميخورد، چنانكه آتش هيزم را ميخورد.
اصول كافى ج : 3 ص : 416 رواية :1
نهی فخرفروشی
ميانه روى در عبادت
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى الْجَارُودِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِى لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى.
همانا اين دين محكم و متين است ، پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار درمانده ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده و نه مركبى بجا گذاشته .
اصول كافى ج : 3 ص : 137 رواية :1
ارزش دانش اندوزى
ارزش دانش اندوزى
رسول خدا صلى الله عليه و آله روزى وارد مسجد شد و مشاهده فرمود دو جلسه تشكيل يافته است .
يكى ، جلسه علم و دانش است ، كه در آن از معارف اسلامى بحث مى شود و ديگرى جلسه دعا و مناجات است ، كه در آن خدا را مى خوانند و دعا مى كنند.
پيمغبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اين هر دو جلسه خوب است و هر دو را دوست دارم ، آن عده دعا مى كنند و اين عده راه دانش مى پويند و به بى سوادان آگاهى و آموزش مى دهند، ولى من اين گروه دوم را بر گروه اول كه صرفا به دعا و مناجات مشغولند ترجيح مى دهم ، زيرا من خود از جانب خداوند براى تعليم و آموزش بر انگيخته شده ام .
آنگاه رسول گرامى صلى الله عليه و آله به گروه تعليم دهندگان پيوست و با آنان در مجلس علم نشست .
بحارالانوار ج 1، ص 206.
خواهش از چه كسى ؟
خواهش از چه كسى ؟
در يكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسين عليه السّلام رسيد و خواسته و نياز خود را بدين مضمون روى كاغذى نوشت : اى سرورم ! اى ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دينار بدهكار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از لحاظ مالى ، سخت در مضيقه مى باشم .
پس از آن كه امام حسين عليه السّلام نامه او را قرائت نمود، يك هزار دينار تحويل وى داد و او را موعظه نمود و اظهار داشت : در تمام حالات سعى كن ، خواهش و خواسته خود را فقط به يكى از سه شخص بگو و از او تقاضا كن :
1 - اين كه سعى كن خواسته ات را از كسى تقاضا نمايى كه مؤ من و مورد اطمينان باشد.
2 - با مروّت و جوانمرد باشد، كه حتّى الا مكان نااميدت نكند.
3 - داراى حسب و نسب شريفى باشد، كه تو را سبك نشمارد، بلكه برايت اهميّت و ارزش قايل شود.
اءمّا دين دار مؤ من ، ايمانش سبب مى شود كه خواسته و خواهش تو را برآورده نمايد.
و امّا كسى كه حسب و نسب درستى داشته و جوانمرد باشد، هرگز روى تو را زمين نمى اندازد و به هر شكلى كه باشد آبروى تو را حفظ و خواسته ات را برآورده مى كند.
همچنين آورده اند:
روز عاشورا، برخى از افراد بر پشت امام حسين عليه السّلام أ ثراتى را مشاهده كردند.
پس موضوع را براى فرزندش ، امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام بازگو كردند و علّت آن را جويا شدند؟
حضرت سجّاد عليه السّلام پاسخ داد: اين أ ثرها به اين جهت است كه پدرم سلام اللّه عليه ، كيسه هاى آرد، خرما و… را بر پشت خود حمل مى نمود و درب منازل خانواده هاى بى سرپرست و تهى دستان و بيوه زنان و يتيمان مى برد و شخصاً تحويل آن ها مى داد.
بحارالانوار: ج 44، ص 190،
عالم ذر در قرآن
عالم ذّر از ديدگاه قرآن كريم
خداوند متعال مى فرمايد: و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ، و اشهدهم على انفسهم : الست بربكم ؟ قالوا: بلى ، شهدنا، ان تقولوا يوم القيامه ، انا كنا عن هذا غافلين (اعراف : 172 و 173).
- و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ، ذريه آنان را بر گرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: چرا، گواهى مى دهيم . تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين امر غافل بوديم .
-اين عالم چه ارتباطى با عالم (ذّر) دارد؟ و نيز چگونه اشخاص مى فهمند كه در عالم ذّر (بلى ) گفته اند با وجود اينكه در اين عالم غافلند؟
عالم (ذّر) روح اين عالم است كه آن را (عالم غيب ) نيز مى گويند. توضيح اينكه : هر موجودى دو وجه دارد: وجه الى الله كه زمان و تدريج در آن راه ندارد؛ و وجه بغيره ، كه در آن تدريج و زمان (با مقايسه موجودات به يكديگر) راه دارد. خداوند متعال مى فرمايد: انما امره اذا اراد شيئا، ان يقول له كن ، فيكون (يس : 82)
تنها كار خداوند وقتى بخواهد چيزى را ايجاد كند، اين است تا به آن مى گويد موجود شو، بى درنگ به وجود مى آيد.
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه كلمه (كن ) همان كلمه و گفتار خداوند متعال است ، و معلوم است كه كلام خداوند متعال مانند سخن گفتن انسان نيست كه با باز كردن دهان و اعتماد بر مقاطع حروف ، صورت بگيرد، بلكه مصداق گفتار خداوند متعال (كن ) همان موجود خارجى است ؛ بر اين پايه ، گفتار خداوند متعال (كن )، هم امر است ، و هم مخاطب درست كن است ، يعنى هم به آن (كن ) مى گويد و هم به آن گوش مى دهد كه بشنود، و هم قلب مى دهد كه بپذيرد، پس كلمه (كن ) از طرفى وجود شى ء و از طرفى ايجاد آن است . و در جاى ديگر مى فرمايد: و ما امرنا الا واحده كلمح بالبصر. (قمر: 50)
فرمان ما جز يكى نيست ، آن هم چون چشم به هم زدنى مى باشد.
كنايه از اينكه : امر ما تدريج بدار نيست .
پس ، ما سوى الله و همه مخلوقات ، يك امر و به يك (كن ) ايجاد شده و يك فعل است ؛ و اين موجود واحد منبسط يك وجه الى الله دارد كه يكى است و زمان و تدريج و حركت كه از لوازم جسم و ماده است ، در آن راه ندارد، زيرا زمان از حركت پديد مى آيد، و حركت لازمه جسم است و آن لازمه ماده است و به مقتضاى سنخيت بين علت و معلول از او مسلوب است ، اين وجه الى الله عالم ذّر اين عالم است .
و همان موجود يك وجه ديگر دارد كه همين دنياى ظاهر است ، كه در آن زمان و حركت و تدريج فرض مى شود، بنابراين ، عالم ذّر از اين عالم مسلوب نيست .
همچنين عالم ذّر اين گونه نيست كه مردم به صورت ذّر و مانند مورچه يا ذرات ريز در اصلاب وجود داشته باشد، و خداوند متعال به مقتضاى (الست بربكم ؟) (اعراف : 172): (آيا من پروردگار شما نيستم ؟) خود را به آن ها بنماياند به گونه اى كه با چشم و امثال آن خداوند متعال را ببينند. و آنگاه (بلى ) (اعراف : 172) (بله ) بگويند؛ زيرا دو محذورى كه خداوند در ذيل آيه فرمود كه ان تقولوا يوم القيمه ؛ انا كنا عن هذا غافلين ، او تقولوا، انما اشرك آباؤ نا من قبل ، و كنا ذريه من بعدهم ، افتهلكنا بما فعل المبطلون (اعراف : 172، 173): (تا مبادا روز قيامت بگوييد: ما از اين امر غافل بوديم ، يا بگوييد: پدران ما پيش از اين مشرك بوده اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم ، آيا ما را به خاطر آنچه باطل انديشان انجام داده اند، هلاك مى كنى ؟) با معناى اخير سازگار نيست ، هر چند مرحوم سيد مرتضى و طبرسى رحمهما الله به همين معناى دوم قائلند.
حکمت تکرار نماز
على(ع) متكبر نيست
على عيه السلام در مسجد نزد عمر بن خطاب نشسته بو، چون برخاست و رفت ، يكى از حاضران ، آن حضرت را به تكبر و خودپسندى نسبت داد، عمر گفت : براى كسى كه مثل او باشد حق و رواست كه فخر كند، بخدا سوگند اگر شمشير او نبود ستون اسلام برپا نميايستاد، او از همه امت به قضاوت داناتر و داراى سابقه درخشان و شرافت است ، آن شخص گفت : پس چرا او را بخلافت انتخاب نكرديد؟! عمر گفت : بخاطر اينكه جوان بود، و فرزندان عبدالمطلب (خويشاوندانش ) را زياده دوست ميدارد.
مدرك :
شرح نهج البلاغه ج 12 ص 82.
خود پيغمبر در اول بعثت جوان بود، حضرت يحيى و حضرت عيسى جوان ، بلكه بچه بودند به نبوت رسيدند، عثمان به تدبير عمر خليفه شد بنى اميه را بر گرده مسلمانان سوار نمود.
قصه هاى اسلامى و تكه هاى تاريخى ، عمران عليزاده
صحبت غیرضروری بانامحرم
بهترین زنان
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
إِنَّ خَيرَ نِسائِكُمُ الوَلُودُ الوَدُودُ لعَفيفَةُ، العَزيزَةُ فى أَهلِهَا، الذَّليلَةُ مَعَ بَعلِهَا، المُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الحِصانُ عَلى غَيرِهِ الَّتى تَسمَعُ قَولَهُ وَ تُطيعُ أَمرَهُ… ؛
بهترين زنانتان، آن زن زايا، بسيار مهربان و پاكدامن است كه براى شوهرش خودآرايى مى كند و از غير او خود را محفوظ نگه مى دارد، حرف شوهرش را مى شنود و فرمان او را اطاعت مى كند… .
اصول كافى ج5، ص324، ح1
بعثت، امید انسان به فردایی روشن است.
بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بیحد او بر زمینیان است.
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد
چگونه به وضع يكديگر رسيدگى مى كنيد؟
امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
- اى عاصم ! چگونه به يكديگر رسيدگى و به هم كمك مى كنيد؟
عرض كرد:
- به بهترين وجهى كه ممكن است مردم به حال يكديگر برسند.
فرمود:
- اگر يكى از شما تنگدست شود و بيايد خانه برادر مؤ منش و او در منزل نباشد، آيا مى تواند بدون اعتراض كسى دستور دهد كيسه پول ايشان را بياورند و سر كيسه را باز كند و هر چه لازم داشت بردارد؟
عرض كرد: - نه ! اين طور نيست .
فرمود: - پس آن طور كه من دوست دارم شما هنگام فقر و تنگدستى به هم رسيدگى و كمك نمى كنيد.
داستانهاى بحارالانوار جلد 1 ، محمود ناصرى
خطرناک تر از گناه
اثرات منفی کار با شبکه های اجتماعی
فناوری ابزار مفیدی ست، اما اکثر افراد نمیدانند که چطور باید از آن به درستی استفاده کرد که همین مسئله میتواند فناوری را به ابزاری مخرب تبدیل کند. هر چقدر هم صفحه توییتر خود را دوست داشته باشید آیا واقعاً ارزش دارد که سلامتی خود را به خاطر توییت های تان به خطر بی اندازید؟شاید بتوانیم بعد از مطالعه ۱۰ اثر منفی شبکههای اجتماعی بر زندگی افراد بتوانید پاسخی منطقی و معقول به این سؤال بدهید.
1- تعاملات فرد به فرد یا رو در رو را کاهش میدهد.
با استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی نه تنها وقت کمتری برای گذراندن با افرادی خواهید داشت که به صورت فیزیکی در اطراف شما حضور دارند بلکه دوستان و اعضای خانوادهتان زمانی که ببینند شما به دستگاههای الکترونیکی، موبایل و گدجت های تان بیش از آنها اهمیت میدهید از محبت شما نا امید شده و ناراحت خواهند شد. در نهایت هم افراد تمایل کمتری به صرف وقت و بودن در کنار شما خواهند داشت.
2-احساس نیاز به توجه را به شدت افزایش میدهد.
ارسال پستها و استاتوس های غیرمفید و مبهم در فیسبوک به راحتی میتواند تبدیل به عادتی زننده و مخرب در زندگی افرادی شود که غالباً از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. رقابت بیپایان برای به دست آوردن لایک بیشتر و کامنت های متعدد میتواند زندگی شما را به نابودی بکشاند.
3-توجه شما را از اهداف زندگی واقعی منحرف خواهد کرد.
درک این موضوع که توجه بیش از حد افراد به دنیای مجازی و هویت خود در شبکههای اجتماعی آنها را از رقابت در دنیای واقعی و رسیدن به اهداف مهم بازداشته بسیار آسان است. اکثر جوانان به جای اینکه با تلاش و پشتکار مهارتهای لازم برای رسیدن به اهداف عالی خود را کسب کنند ترجیح میدهند به فوق ستارهای در دنیای مجازی و شبکههایی از قبیل فیسبوک، توییتر و … شوند.
4-خطر ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد.
با توجه به مطالعات اخیر افرادی که از شبکههای اجتماعی استفادهای اعتیاد گونه دارند نسبت به افراد عادی احساسات منفی بیشتری از جمله افسردگی را تجربه میکنند. افرادی که قبلاً سابقه ابتلا به افسردگی داشتهاند بیش از دیگران در معرض خطر هستند. اگر فکر میکنید که غمگین شدهاید یا کمی احساس افسردگی میکنید بهتر است به خود استراحتی بدهید و چند روز از شبکههای اجتماعی و دوستان مجازی خود فاصله بگیرید.
5-احتمال شکست روابط موجود در شبکههای اجتماعی بیش از روابطی ست که در دنیای واقعی داریم.
از حسادت و غیرتی که در روابط موجود در شبکههای اجتماعی وجود دارد به ندرت نتیجه مثبتی حاصل میشود. استفاده از شبکههای اجتماعی برای ایجاد روابط بیشتر و صمیمیتر گزینهای آسان است اما بهتر است بدانید که این گزینه آسان میتواند خسارات غیر قابل جبرانی به روابط شما در دنیای واقعی بزند. مطالعات نشان میدهد زمانی که یکی از زوجین بیش از حد درگیر یک شبکه اجتماعی مانند فیسبوک شود همسر او تمایل بیشتری برای نظارت و کنترل اعمال و رفتار او خواهد داشت که این موضوع میتواند منجر به بحثهای طولانی و در نهایت مرگ رابطه شود.
6-استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی خلاقیت افراد را نابود میکند.
طبق تجربه و به جرئت میگویم که شبکههای اجتماعی آسانترین راه برای توقف رشد یا کشتن فرآیند خلاقیت در انسان است. تأثیرات منفی گشتوگذارهای بیهدف در شبکههای اجتماعی مانند زمانی ست که شما از روی بیفکری و بدون برنامه خاصی به تماشای تلویزیون و برنامههای این جعبه جادویی بپردازید. اگر تصمیم گرفتهاید که بهرهوری خود را افزایش دهید و از وقت خود استفادهای بهینه کنید تمام اپلیکیشن های شبکههای اجتماعی را از همین امروز خاموش کنید.
7-قلدرهای فضای سایبری هنوز زنده و سرحال هستند.
مردم فکر میکنند در فضای مجازی هیچ محدودیتی وجود ندارد و به همین دلیل چیزهایی را که در زندگی واقعی به عنوان راز حفظ میکنند و کمتر بر زبان میآورند به آسانی در شبکههای اجتماعی بیان میکنند. اگر شما جزء این قبیل افراد نیستید باز هم این احتمال وجود دارد که روزی برخی از مسائل خصوصی خود را با کاربران دیگر در میان بگذارید و اگر همین الآن هم بیان حرفهای خصوصیتان برای دیگران در فضای مجازی یکی از عادتهایتان است بهتر است همین جا تمامش کنید. آنقدرها هم که فکر میکنید در اینترنت ناشناس نیستید. با وجود هکرهای و کلاه بردان حرفهای که در دنیای وب پرسه میزنند باید همیشه مراقب امنیت خود و اطلاعات محرمانهتان در شبکههای اجتماعی باشید.
8-مقایسه پیوسته خود با دیگران در شبکههای اجتماعی شما را به نابودی خواهد کشاند.
شخصیتهای دیجیتالی افراد که در شبکههای اجتماعی وجود دارد به طرز چشمگیری با شخصیت و هویت واقعی آنها متفاوت است. بعد از چند ماه درگیر شدن با این شبکهها و مقایسه خود با افراد دیگر ممکن است فکر کنید که آنها از شما خیلی بهترند اما بهتر است این موضوع را همیشه به خاطر بسپارید که آنها هم مانند شما یک انسان هستند و درست مانند شما از نقاط ضعف و قوت مشخصی برخوردارند.
9-شبکههای اجتماعی افراد را به شدت بیخواب میکنند.
نوری که از صفحهنمایش دستگاههای الکترونیکی مختلف به چشمان شما ساطع میشود ذهن را فریب داده و به آن القا میکنند که الآن وقت خواب نیست. یکی از عوامل کلیدی برای برخورداری از سلامت جسمی و روانی کامل خواب کافی ست و عوارض بیخوابیهای مکرر بر هیچکس پوشیده نیست بنابراین بهتر است هنگام خواب گوشی خود را در اتاق دیگری بگذارید و آن را با خود به رخت خواب نبرید.
10-حریم خصوصی شما را به خطر میاندازد.
در بین شبکههای اجتماعی خرید و فروش اطلاعات افراد امری طبیعی ست و طبق افشاگریهای اخیر اسنودن دولتهایی نظیر آمریکا به تمام اطلاعات افراد از جمله آدرس ایمیل، تماسهای شما در اسکایپ و … دسترسی دارد که این امر موجب کم رنگ شدن مفهومی به نام حریم خصوصی در فضای مجازی شده است بنابراین اگر هر چیزی را که به ذهنتان میرسد در شبکههای اجتماعی با دیگر کاربران به اشتراک بگذارید باید بدانید که تنها به دولتها و شبکههای اجتماعی کمک کردهاید که شما را راحتتر به دام بی اندازند.
در پایان ذکر این نکته ضروری ست که شبکههای اجتماعی در کنار این اثرات منفی و مخرب فواید بینظیری برای پیشرفت و ترقی جوامع، سازمانها و افراد نیز داشته است و انتخاب بعد مثبت یا منفی هر فناوری بر عهده خود کاربر است.
دانشمند ديوانه
نعمان پسر بشير مى گويد:
من با جابر پسر يزيد جعفى ، از شيعيان مخلص امام باقر عليه السلام همسفر بودم . در مدينه محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شد و با آن حضرت ديدار كرد و خوشحال برگشت . از مدينه به سوى كوفه حركت كرديم . روز جمعه بود. در يكى از منزلگاهها نماز ظهر را خوانديم ، همين كه خواستيم حركت كنيم ، مردى بلند قد گندمگون پيدا شد و نامه اى در دست داشت كه امام باقر عليه السلام به جابر نوشته بود و مهر گلى كه بر آن زده بود هنوز تر بود. جابر نامه را گرفت و بوسيد و بر ديدگانش گذاشت و پرسيد:
چه وقت از محضر سرورم امام باقر مرخص شدى ؟
پاسخ داد:
هم اكنون از امام جدا شدم .
جابر پرسيد:
پيش از نماز ظهر يا بعد از نماز؟
گفت :
بعد از نماز.
جابر چون نامه را خواند بسيار غمگين شد و ديگر او را خوشحال نديديم .
شب هنگام وارد كوفه شديم و چون صبح شد، به ديدار جابر رفتم . ديدم از خانه بيرون آمده ، چند عدد استخوان ، مانند گلوبند بر گردن آويخته و بر يك نى سوار شده و فرياد مى زند: ((منصوربن جمهور)) اميرى است بدون ماءمور و استاندارى است بركنار شده و از اين گونه حرفها مى زد.
جابر نگاهى به من كرد و من هم نگاهى به او كردم ، ولى با من سخنى نگفت ، و من نيز حرفى نزدم اما به حال او گريستم .
جمعيت زياد اطراف او را گرفته بودند. جابر با آن حال وارد ميدان كوفه شد و در آنجا با كودكان به بازى پرداخت . مردم مى گفتند: جابر ديوانه شده ، جابر ديوانه شده .
چند روز بيشتر نگذشته بود كه نامه اى از هشام بن عبدالملك (خليفه اموى ) رسيد كه به استاندار كوفه دستور داده بود جابر را پيدا كرده گردن او را بزند و سرش را به خليفه ارسال كند.
استاندار كوفه از حاضران مجلس پرسيد:
جابر كيست ؟
گفتند:
مردى دانشمند، فاضل و راوى حديث بود، ولى افسوس اكنون ديوانه است و بر نى سواره شده و در ميدان كوفه با كودكان بازى مى كند.
استاندار كوفه خود به ميدان كوفه آمد، ديد جابر سوار بر نى شده با كودكان بازى مى كند. گفت :
- خدا را شكر كه مرا از كشتن چنين انسانى نگه داشت و دستم را به خون وى آلوده نساخت .
طولى نكشيد منصور همان طور كه جابر (با جمله اى امير است بدون ماءمور) خبر داده بود از مقام استاندارى بركنار شد.
و به اين گونه امام عليه السلام صحابه ارزشمند خود را از مرگى حتمى نجات داد.
داستانهاى بحارالانوار جلد 4 ، محمود ناصرى
با چه كسانى مشورت كنيم
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
مشورت داراى حدودى است كه بايد رعايت شود و اگر حدودش مراعت نشود، ضررش بيش از منفعت آن خواهد بود:
1. كسى كه با او مشورت مى كنيد آدم عاقل باشد.
2. آزاد متدين باشد.
3. رفيق فهميده باشد.
4. در مورد مشورت او را آگاه كنى تا كاملا به منظورت پى ببرد.
5. پس از آگاهى بر اسرار تو، آن را پنهان كند.
زيرا اگر عاقل باشد به شما منفعت مى رساند.
و اگر آزاد متدين باشد در نصيحت و راهنمايى شما مى كوشد. و اگر رفيق واقعى باشد اسرار شما را پنهان خواهد نمود.
و اگر درست منظورت را درك نمايد، آن وقت مشورتى كامل انجام مى پذيرد.
داستانهاى بحارالانوار جلد 5 ، محمود ناصرى