نشانه ی مخلص بودن
امام خمینی (ره):
اى عزيز،در كارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش،و او را در برابر هر پيش آمدى استنطاق [پُرسِش]كن كه آيا اقدامش در خيرات و در امور شريفه براى چيست ؟….
اگر ديدى شيطان با تو سر و كار دارد، بدان كارهايت از روى اخلاص نيست و براى حق تعالى نيست.
اگر شما مخلصيد،چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده،با اينكه چهل سال است به خيال خود قُربَهً الى الله عمل مى كنيد،
با اينكه در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از براى خدا چهل صباح[روز]،جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش.
چهل حدیث، ص51
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
این زبان خیلی خطرناک است خطری که زبان دارد، هیچ یک از اعضا و جوارح انسان ندارند
صبح به صبح زبان آدم از اعضا و جوارح او احوالپرسی می کند
به پا می گویند حال شما چطوره
به چشم می گوید حال شما چطوره
به گوش می گوید حال شما چطوره
آنها هم به زبان جواب می دهند: حال ما خوب است اگر تو بگذاری
تو از کسی غیبت می کنی یه دروغ می گویی حال ما را میگیری!
ما دیگر حال عبادت نداریم ! تو پدر ما را درآوردی! تو ما را بدبخت می کنی تو با گفتن یک سخن ما را بیچاره می کنه ️
گریه ستارخان...
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد…!
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛ و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.!!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
“اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم.”
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد …
زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند …
سیلی خدا...
خداوند به انسان دستور داد گندم نخور
وقتی خورد، اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود… این نشان میدهدکه رهاکردن لباس سیلی خداست نه تمدن!
چند عامل که باعث زیاد شدن رزق و روزی می شود
۱–بعد از نماز صبح تعقیبات بخواند.
۲–بعد از نماز عصر تعقیبات بخواند.
۳–با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشد.
۴– تمیز نگهداشتن منزل
۵– امانت را به صاحبانش بر گرداند.
۶–زیاد استغفار کند.
۷– نسبت به دیگران سخت گیری نکند برای رضای خدا.
۸– اول وقت سر ساعت به دنبال روزی برود.
۹–وقت اذان دست از کار بکشد و بنماز بایستد.
۱۰–در توالت از سخن گفتن بپرهیزد.
بحارالانوار,۳۱۵/۷۳
حاکم بیدار
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد.
خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله وفریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید: چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.
راههای مبارزه با نفس امّاره
یکی از علمای بزرگ میفرمودند: به شیخ حسنعلی نخودکی (رحمة اللَّه علیه) گفتم که میخواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول کنید.
فرمود: تو به درد ما نمیخوری. کار ما این است که همش بزنی توی سر نفس خبیثت و این هم از تو بر نمی آید.
با اصرار گفتم: چرا آقا بر می آید..
فرمودند: خُب از همین جا تا دم حرم با هم می آئیم ،این یک کیلومتر راه تو شاگرد و من استاد.
گفتم: چشم.
چند قدم که رد شدیم دیدم یک تکه نان افتاده گوشه زمین، کنار جوی آب.
شیخ فرمود: برو اون تکه نان را بیاور.
ما هم شروع کردیم توی دلمان به شیخ نِق زدن که، آخه اول میگویند این حدیث را بگو.این ذکر را بگو. انبساط روح پیدا کنی. این چه جور شاگردی است؟! به من میگوید برو آن تکه نان را بردار بیاور…!!
دور و بَرَم را نگاه کردم، دیدم دو تا طلبه دارند می آیند، گفتم حالا اینها با خودشان نگویند این فقیر است؟!
خلاصه هر طوری بود تکه نان را برداشتم.
دوباره قدری جلوتر رفتم دیدم یک خیار افتاده روی زمین، نصفش را خورده بودند و نصف دیگرش دم جوی آب بود.
شیخ فرمود: برو اون خیار را هم بیاور.
چون تر و خاکی هم شده بود، اطرافم را نگاه کردم، دیدم همان دو طلبه هستند که دارند می آیند.
در دلم گفتم:حیثیت و آبروی ما را این شیخ اول کار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم، توی دلم شروع کردم به شیخ نِق زدن، آخه تو چه استادی هستی، نان را بیاور و خیار را بیاور…این که نشد درس!
ناگهان شیخ فرمودند: که ما این خیار را می شوییم و نان را تمیز میکنیم ،ناهار ظهر ما همین نان و خیار است!
خلاصه شیخ اینگونه با این عمل نفس ما را از بین برد…
داستانهایی از مردان خدا
درمحضراستاد
در محضر آیت الله بهجت (ره):
ما خود را از اطرافيان و دوستان آن حضرت (امام مهدی علیه السلام)مى دانيم، ولى در اين امر، يعنى دعا براى تعجيل ظهور او کوتاهی مى كنيم!
ظهور آن حضرت اَهَمّ حاجات ما است،
ولى ما «عَجِّل فَرَجَهُ» مى گوييم فقط براى اين كه بفهمانيم مجلس ختم شد،
و يا اين كه در موارد ازدحام مردم صلوات مى فرستيم، تا مردم جا به جا شوند، نه اين كه جدّاً بخواهيم صلوات بفرستيم!
با اين كه مى دانيم او واسطه بين ما و خدا است، بازهم به فكر او نيستيم!
اى كاش مى دانستيم كه احتياج او به ما و دعاى ما براى او، به نفع خود ما است وگرنه قرب و منزلت او که در نزد خدا معلوم است…
پایگاه نشر آثار آیت الله بهجت(ره)
تلنگر....
«اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند»
«اگر سالم نيستي، هستند افرادي که با معلوليت و بيماري زندگي مي کنند»؛
«اگر زيبا نيستي، برخورد درست با زشتي هم وجود دارد»؛
«اگر جوان نيستي، همه با چهره پيري مواجه مي شوند»؛
«اگر تحصيلات عالي نداري، با کمي سواد هم مي توان زندگي کرد»؛
«اگر قدرت سياسي و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به معدودي انسان هاست»؛
«اما، اگر «عزت نفس نداري»، هيچ نداري..!!
گوته
کاری کنید که به بهشت خدا بروید
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
اگر ما از ترس جهنم نماز بخوانیم، خیلی چنگی به دل نمی زند، اما اگر گفتند: “نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمی روی” و در این صورت نماز صبح خواندی، این خوب است.
اگر عبادت برای بزرگی خدا باشد، إن شاء الله این خیلی قیمتی است و این فرد در روز قیامت هم به بهشت خدا می رود. «فَادخُلی في عِبادی وَادخُلی جَنّتی»
خداوند می فرماید: “برای من عبادت کن،من تو را در بهشت خودم می برم” لذا بعضی ها را ما در بهشت نمی بینیم، به خدا عرض می کنیم که “رفیقان چرا در بهشت نیست؟” خطاب می رسد: «فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیک مُقتَدِرٍ»
آنها به حضور رسیده اند. آنهایی که عبادت برای خدا می کنند و نه از ترس جهنم، آنها به بهشت خدا می روند. آنجا خیلی عالی است، دعا کنیم که به آنجا برویم. اگر عبادتمان برای خدا باشد، إن شاءالله به آنجا می رویم.
دعای هر شب ماه رمضان برای آمرزش گناهان
امام صادق علیه السلام فرمود:
هرکس در ماه رمضان هرشب این دعا را بخواند، گناه چهل سال او آمرزیده میشود:
«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ، وَ اغْفِرْ لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَانُ.»
بحارالأنوار، ج۹۶، ص۳۱۱ به نقل از الهدایة
همنشین حضرت موسی(ع) در بهشت !!!
روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات خود عرض کرد: «خدایا! می خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم».
جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد: یا موسی! فلان قصّاب در فلان محلّه، همنشین تو خواهد بود». حضرت موسی به آن محل رفت و دکانِ قصّابی را پیدا کرد و دید که جوانی مشغول فروختن گوشت است.
شامگاه که شد، جوان، مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل خود روان شد. حضرت موسی علیه السلام از پی او تا در منزلش آمد و سپس به او گفت: «مهمان نمی خواهی؟» جوان گفت: «خوش آمدید». آن گاه او را به درون منزل برد.
حضرت موسی دید که جوان، غذایی تهیه نمود، آن گاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن خارج کرد او را شستشو داده، غذایش را با دست خویش به او خورانید.
موقعی که جوان می خواست زنبیل را در جای اوّل بیاویزد، پیرزن، کلماتی که مفهوم نمی شد، ادا کرد. بعد از آن، جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟
جوان گفت: «این پیرزن، مادر من است. چون مرا بضاعتی نیست که برای او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام».
حضرت پرسید: «آن کلماتی که بر زبان جاری کرد چه بود؟». جوان گفت: هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم، می گوید:
غفرالله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیامة فی قبّته و درجته.
خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی، به همان درجه و جایگاه او.
حضرت موسی(ع) فرمود: ای جوان! بشارت می دهم به تو که خداوند، دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستی.
پند تاریخ، ص ۶۹
بیان فقر خود عامل فقر است
قال رسول الله(ص) :” من تفاقر افتقر “1
هرکس خود را فقیر نشان دهد،فقیر خواهد شد.
یکی از مسائلی که باعث فقر و بی برکتی زندگی ما انسانها می شود . اظهار نمودن فقر و تنگدستی خود در نزد مردم است و خداوند متعال از این عمل که انسان خود را نزد دیگران خوار کند ،غضبناک می شود.
در جای دیگری حضرت علی (ع) میفرماید :
«اظهار التبأوس یجلب الفقر» 2؛
اظهار نمودن تنگدستی ، فقر را به دنبال دارد.
منبع :
1- بحارالانوار، 73/ 316/ 60
2- غررالحکم، 366، ح8242.
تلنگر....
مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت: امتحان کن پسرم.
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت.
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.
پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد.
پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم.
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است…!
پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت انجام میدهد.
عذاب وتعجب فرشته خداوند
خداوند متعال (دو ملك ) را ماءمور كرد تا شهري را سرنگون كنند . چون به آنجا رسيدند مردي را ديدند كه خدا را مي خواند و تضرع مي كند . يكي از آن دو فرشته به ديگري گفت : اين دعا كننده را نمي بيني ؟
گفت : چرا ، ولكن امر خداست بايد اجراء شود .
اولي گفت : نه ، از خدا سؤ ال كنم ، و از حق مساءلت كرد كه : در اين شهر بنده اي ترا مي خواند و تضرع مي كند آيا عذاب را نازل كنيم ؟
فرمود : امري كه دادم انجام دهيد ، آن مرد هيچگاه براي امر من رنگش تغيير نكرده و از كارهاي ناشايست مردم خشمگين نشده است .
جامع السعادات ج 2 ص 231
پنج چیز قلب را نورانی میکند....
پنج چیز قلب را نورانی میکند:
1. زیاد قل هو الله احد را خواندن
2. کم خوردن
3. نشستن با علماء
4. نماز شب خواندن
5. و راه رفتن در مساجد
مواعظ العددیه ص ۲۵۸
تلنگر....
روزی بهلول را گفتند : شخصی که دزدی کرده بود را گرفته اند، به نظرت باید چکارش کنند؟
بهلول گفت : باید دست حاکم آن شهر را قطع کنند.
همه با تعجب پرسیدند : چرا؟؟ مگر حاکم دزدی کرده که دستش را قطع کنند؟
بهلول در جواب گفت : گناهکار اصلی حاکم شهر است، که مردمش باید برای امرار معاش دزدی کنند.
همت بلند، نگاه به قله
تا شما نظر به قله نداشته باشید امكان ندارد تا دامنه هم بتوانید حركت كنید، چه برسد به اینكه امیدِ به قله رسیدن باشد؛ همت بلند. در روایات ما به مؤمن هم توصیه شده است كه همت بلند داشته باشد. بزرگان به سالك هم می¬گویند همتت عالى باشد. این قدمهای اول و فتوحات ابتداى كار، كسى را دلخوش نكند؛ همتهای بلند باید داشت. نگاه هم بایستى انسانى باشد. انسان یعنى آنچه كه در همه جهان گسترده است؛ «إمّا اخ لك فى الدّین او نظیر لك فى الخلق»؛ یا با شما دینش یكى است یا اگر دینش هم یكى نیست، در خلقت و آفرینش مثل شماست؛ انسانیت! نگاه بایستى متوجه یك چنین گستره وسیعى باشد.
بیانات در دیدار اعضاى بسیجى هیئت علمى دانشگاهها 2/4/1389