حوریان زیباترند یا زنان مومن بهشتی؟!
در باب ویژگی های حوریان بهشتی از حضرت محمد (ص) نقل شده است که فرموده اند:
اگر یک حوریه سر از دریچه بهشت بیرون کند و به دنیا نظر اندازد، اگر در شب تاریک باشد، عالم از نور صورت او منور می شود، چرا که نور او از ماه شب چهارده روشن تر است و از بوی معطر او تمام اهل دنیا استفاده می کنند، بلکه عده ای نیز از بوی خوش آنان مدهوش می گردند
و هرگاه حوریه ای به صورت شوهرش بخندد، چنان نوری از دندان های او ظاهر می شود که در و دیوار بهشت از آن نورانی می گردد، اما جالب است با توجه به این حدیث و چنین ویژگی های از حوریان بهشتی که در نوع خود کم نظیر می باشند، زنان دنیا، در جایگاهی برتر از حوریان قرار دارند!(1)
در روایتی آمده است که روزی ام سلمه، همسر پیامبر (ص) عرض کرد: یا رسول الله؛ اگر ما زنان دنیا وارد بهشت شویم، آیا بر حورالعین فضیلتی داریم؟
حضرت فرمودند: وَالذی نَفسی بِیده! اِنَ فَضل المَخدومِ عَلی الخادِم کَفضل القَمَر لَیلَة البَدر عَلی سائر الکَواکب؛
قسم به کسی که جان من در دست اوست! حوریان بهشتی خادم شما زنان دنیا می باشند و فضیلت و برتری شما نسبت به آنان، مانند ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان، یعنی شما مانند ماه هستید و آنان همچون ستارگان، و در روایتی دیگر در باب برتری زنان دنیا بر حوریان آمده است، هنگامی که زنان بهشتی در مقابل حوریان قرار می گیرند، دلایل برتری خود را این گونه می شمارند:
ما نمازگزارانیم و شما نماز نخوانده اید؛
ما روزه گیرانیم و شما روزه نگرفته اید؛
ما وضو گرفتگانیم و شما وضو نگرفته اید؛
ما صدقه دهندگانیم و شما صدقه نداده اید؛
ما زحمت خانه داری و شوهرداری را تحمل کرده ایم و شما تحمل نکرده اید؛
ما بچه های خود را نُه ماه در شکم نگاه داری کرده ایم و شما چنین نکرده اید؛
و ما، درد تولد به دنیا آوردن فرزندمان را احساس کرده ایم و در آن لحظه مرگ خود را به چشم دیدیم، ولی شما احساس درد و ناراحتی نکرده اید،
و نقل شده است زنان دنیا در بهشت به قدری زیبایی پیدا می نمایند که حوریان بهشتی چون از برای خدمت گذاری آنان می آیند، با توجه به آن صورت زیبایی که دارند، از خجالت در پیش آنان سر بلند نمی کنند و از خجالت عرق از پیشانی آنان می ریزد، و اگر زنان دنیا از بهشت توجهی به دنیا بنمایند، از نور صورت آنان، نور خورشید مضمحل و نابود می گردد و اگر آنان آب دهان خود را به دریاهای تلخ دنیا بیاندازند، تمام دریاها شیرین و گوارا می گردد.(2)
پی نوشتها:
1- اسرار معراج: 267- 272.
2- آمال الواعظین، ج3: 263- 267.
تمام کمالات در نماز نهفته است ...
جایگاه ولایت از نظر حضرت زهراء
حضرت فاطمه زهراء در بیان جایگاه پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) نسبت به امت میفرماید:
ابَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.
حضرت محمّد(ص) و على(ع)، پدر این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند، آنان را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات میدهند؛ و از نعمتهای متنوّع و وافر بهشتى بهرهمندشان میسازند.
بحارالانوار: ج23، ص259، ح8
مناظره امام کاظم (علیه السلام)
روزی هارون الرشید، خلیفه مقتدر عباسی به امام کاظم (علیه السلام) گفت چرا اجازه می دهید مردم شما را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت بدهند؟
به شما بگویند فرزندان پیامبر، با اینکه فرزندان علی (علیه السلام) هستید، نه فرزندان پیامبر؟
البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت می دهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر تولید می کند نه مادر.
امام کاظم (علیه السلام) در پاسخ فرمود خلیفه، اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند به او می دهی؟
گفت سبحان الله، چرا ندهم، البته که می دهم و بدینوسیله بر عرب و عجم افتخار می کنم.
امام فرمود پیامبر هرگز از من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به او تجویز نمی کنم.
هارون گفت چرا؟
امام فرمود چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پدربزرگ من است.
هارون گفت احسنت، آفرین، پس چگونه خود را فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانید با اینکه پیامبر فرزند پسری نداشت و نسل از پسر است، نه از دختر.
شما فرزند دختر هستید که فرزند دختر نسل به شمار نمی رود.
امام فرمود تو را به حق قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و کسی که در آن مدفون است سوگند، مرا از پاسخ این سؤال معذور بدار.
هارون گفت غیر ممکن است، باید بر گفتار خود دلیل بیاوری و اثبات کنی که شما فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستید.
تا از قرآن دلیل بیان نکنید، عذرتان پذیرفته نیست و شما به همه علوم قرآن آشنایید.
امام فرمود حاضری پاسخ این پرسش تو را بدهم؟
هارون گفت بگو.
امام فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنينَ وَ زَکَرِيَّا وَ يَحْیی وَ عيسی»
«و از فرزندان او (ابراهیم)، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و این چنین نیکوارن را پاداش می دهیم، هم چنین زکریا و عیسی».
آنگاه امام علیه السلام پرسید پدر حضرت عیسی (علیه السلام) کیست؟
هارون گفت حضت عیسی (علیه السلام) پدر نداشت.
امام فرمود در این آیه خداوند از طرف مادر حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت مریم (سلام الله علیها) که فاصله زیاد با حضرت ابراهیم (علیه السلام) دارد، در عین حال حضرت عیسی (علیه السلام) را از فرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) شمرده است.
هم چنین ما نیز از طرف مادرمان حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم.
منابع:
1. سوره انعام، آیات 84 و 85
2. بحارالانوار، جلد 48، صفحه 127
3. بحارالانوار، جلد 96، صفحه 240
رهبرانقلاب:راه حل مساله میانمار،ورود عملی دولتهای مسلمان است
بيانات مهم رهبر انقلاب اسلامي درباره فاجعه ميانمار
ساعتی پیش در ابتدای درس خارج فقه :
این مسألهی حقیقتاً فاجعهآمیز میانمار حقیقتاً یک حادثهی کمنظیر است. جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، جلوی چشم یک میلیارد و نیم مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدعی و دولتهای ریاکارِ دروغگویِ مدعیِ حقوق بشر، یک دولت بیرحمی جمع مردم بیپناه را میکشند، آتش میزنند، خانههایشان را ویران میکنند، بیرون میکنند. حقیقتاً حادثهی عجیبی است این و هیچ عکسالعملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمیشود.
راه چاره این است که دولتهای مسلمان عملاً وارد بشوند. نمیگوییم لشگرکشی کنند به آنجا، اما فشار سیاسی بیاورند، فشار اقتصادی بیاورند…. در مجامع جهانی علیه آنها فریاد بکشند.
جمهوری اسلامی این افتخار را برای خودش باید حفظ کند که علناً، صریحاً علیه ظلم حرف بزند، چه این ظلم در مناطق اشغالشدهی به وسیلهی صهیونیستها باشد، چه در کشور یمن و بمباران مردم یمن باشد، چه در بحرین باشد، چه در هر نقطهی دیگری و چه در میانمار.
باید نسبت به اینها جمهوری اسلامی موضع شجاعانه و صریح خودش را اتخاذ کند.
۹۶/۶/۲۱
وصیت خواجه نصیرالدین طوسي
علامه حسن زاده می فرماید:
بنده حدود سی سال پیش صحبتی داشتم با یک ریاضیدان معروف تا که بحث کشید به یک شکل هندسی قطاع .
من از او، به خاطر غرض الهي كه در نظرم داشتم ، سؤال كردم : عزيز من ! از اين شكل چند حكم هندسي مي توان استفاده كرد ؟
گفت : شايد هفت تا ده تا حكم .
گفتم : مثلاً بيست تا چطور ؟
گفت : شايد. ممكن است .
گفتم : دويست تا چطور ؟ به من نگاه مي كرد كه آيا دويست حكم هندسي مي توان از آن استنباط كرد و توقّف كرد.
گفتم : دويست هزار چطور ؟
خيال مي كرد كه من سر مطايبه و شوخي دارم و به مجاز حرف مي زنم . بعد به او گفتم : آقا ! اين خواجه نصیرالدین طوسي كتابي دارد به نام كشف القناع عن اسرار شّكل القَطّاع .
و جناب خواجه از اين شكل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حكم هندسي استنباط كرده ؛ يعني قريب نيم ميليون. شَکل هَندسي قَطّاع ؛
بعد به او گفتم : اين خواجه نصير طوسي كه راجع به يك شكل هندسي ، يك كتاب نوشته و قريب پانصد هزار حكم از آن استنباط كرده ، شما آن كتاب و خود خواجه را مي شناسي ؟
گفت : نخير.
بعد راجع شخصيت خواجه صحبت كرديم و به او گفتيم
اين خواجه وقتي كه در بغداد حالش دگرگون شد و ديد دارد از اين نشانه به جوار الهي ارتحال مي كند، وصیت كرد:
مرا از كنار امام هفتم ، باب الحوائج الي الله ، از اين معقل و پناهگاه بيرون نبريد و در عيبه به خاك بسپارند و روي قبر در پيشگاه امام هفتم ؛ مثلاً نوشته نشود، آيت الله علاّمهاين امام است ، حجه الله . قرآن ناطق و امام ملك و ملكوت است .
پاشوازگلیمش درازتر کرده بود
روزی شاه عباس از راهی میگذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.
درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد، پس سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست.
وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوریکه نصف بدنش روی زمین بود. در این حال شاه به او رسید و او را دید و فرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.
شخصی سوال کرد که : شما در راه رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. اما در بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟
شاه فرمود: درویش اولی پایش را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود .اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود!
میلادنورمبارک
امام کاظم علیه السلام :
منْ اَتاهُ اَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِى حاجَةٍ فَاِنَّما هِىَ رَحْمَةٌ مِنَ اللّهِ ساقَهَا اللّهُ فَاِنْ فَعَلَ ذلِكَ فَقَدْ وَصَلَهُ بِوِلايَتِنا وَ هِىَ مَوْصُولَةٌ بِوِلايَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلِّ؛
وقتى برادر مؤمنى نياز خود را به مؤمنى عرضه مى كند
اين عرضه نعمتى است از خداوند ، كه بسوى او فرستاده شده است پس اگر مؤمن نياز او را بر طرف نمايد
اين كار او را به ولايت ما مى رساند و او به ولايت خدا متّصل است.
بحارالأنوار: ج 74، ص 313
خجسته میلاد هفتمین پیشوای خیر و خوبی
هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی
امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد.
تلنگر....
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ، ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ، ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ.
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ.
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎست،ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪﺁﻓﺮﯾﺪ
ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ ..
شخصی که مرد و زنده شد و شیعه گشت
مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر میشد و میگفت: من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوشسخنی هستید، در مجالستان شرکت میکنم.
امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی میداد و میفرمود: هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.
چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگذارَد.
نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچهای پیچیدند. نیمههای شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت: آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.
حضرت باقر علیه السلام فرمود: برو تا من بیایم.
سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آنگاه به خانهی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.
مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.
چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر علیه السلام رفت و عرض کرد: مجلس را برای من خلوت بفرمایید.
امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت: شهادت میدهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.
امام باقر علیه السلام فرمود: چرا عقیدهات عوض شده؟
او گفت: من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر علیه السلام از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.
امام فرمود: مگر نمیدانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بندهای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟ (یعنی تو از همان ها. هستی.)
از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد.
بحار الانوار، ج 46، ص 233، حدیث 1
???
فرزند را در نيكی به خود ياری کنید
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود:
خدای رحمت كند كسی را كه فرزندش را در نيكی به خود ياری ميكند.
راوي حديث پرسيد: چگونه فرزندمان را در نيكی به خود ياری نماييم؟
حضرت فرمود:
آنچه را كه كودک در قوه و توان داشته و انجام داده است از او قبول كند، آنچه انجام آن برای كودک سنگين و طاقت فرسا است از او نخواهد،
او را به گناه و طغيان وادار نكند
به او دروغ نگويد
در برابر او مرتكب اعمال جاهلانه (و احمقانه) نشود.
الكافي، ج 6، ص 50
مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625
اگه میخوای خدا رو حس کنی منم منم تعطیل
موقع دعا کردن،هر دو دست را بالا ببرید!
آیت الله مجتهدی(ره) :
شخصی هنگام دعا کردن یک دستش بلند بود، با دست دیگرش دکمه اش را می بست.
شب خواب دیده بود که از آن دستش که بالا گرفته بود نور ساطع است، اما این دستش که مشغول دکمه بستن بوده تاریک بود!
هنگام دعا هر دو دست را بلند کنید وتا می توانید دست هایتان را دراز کنیدچون همین دست دراز کردن سبب جاری شدن اشکتان میشود و خداوند هم دعایتان را اجابت میکند…
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﯿﺤﯽ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
جرداق میگوید: در دوران نوجوانی علاقه چندانی برای درس نداشتم، برای همین از مدرسه فرار می کردم و به دامان طبیعت پناه می بردم تا اینکه یک روز برادرم به من گفت: چرا نهج البلاغه علی را نمی خوانی؟ و بعد خودش آن را برای من تهیه کرد و این سرآغازی بود برای عشق تمام ناشدنی جرداق به علی (ع)…
جرداق میگوید هر بار که نهج البلاغه را ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪ . او کتاب های زیادی درباره شخصبت علمی و فضائل امام علی (ع) تالیف کرده است.
جرداق در مورد نهج البلاغه میگوید: در شگفتم که چرا شما شیعیان این کتاب را به فرانسه ترجمه نمی کنید. من یک جلد این کتاب را علی و انقلاب کبیر فرانسه نام گذاری کرده ام و در این کتاب اثبات نموده ام مطالبی که علی (ع) درباره حقوق انسانها مطرح کرده است به مراتب بالاتر و والاتر از مسائلی است که در غرب در این باره مطرح هستند.
ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ ﻛﺘﺎﺏ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
ﺍﻯ ﻋﻠﻰ !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ ،
ﺩﻳﻨﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ،
ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻰ … !
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ :
ﺗﻮ کیستی ؟!
سخن گفتن امام سجاد علیه السلام با ماهی حضرت یونس
ابن شهرآشوب درکتاب مناقب ازابوحمزه ثمالی نقل می کند:
روزی نزد امام سجاد علیه السلام بودم که عبدالله بن عمر آمد و گفت:ای فرزند حسین!
شما گفته اید: یونس که گرفتار ماهی شد و آن مصایب را دید بخاطراین بوده که وقتی ولایت جدم براو عرضه شد توقف کرد و دچار تردید شد؟
فرمود:بلی مادرت به عزایت بنشیند!(احتمالا این کلام به خاطرحالت توهین آمیز و تمسخر او بود}
عرض کرد:آن را به من نشان بده اگر راست می گویی؟
امام سجاد(علیه السلام )دستورداد که او و من چشمهای خود را با دستمالی ببندیم.
وبعدازمدتی فرمودند:چشم خود را بازکنید!ناگاه دیدیم کناردریا هستیم و آب بشدت موج می زند.
عبدالله بن عمربه وحشت افتاد و عرض کرد: ای سرورمن!خونم به گردن شمااست!شمارابه خدا جان مراحفظ کنید.
امام سجاد(علیه السلام)فرمودند:ازمن دلیل وبرهان خواستی؟
سپس امام(علیه السلام )آن ماهی راصدازد.
فورا ماهی بزرگی سر خود را ازدریابیرون آورد که مانند کوهی بزرگ بود و می گفت:لبیک لبیک یاولی الله(من درخدمتم چه می فرمایید ای ولی خدا؟)
امام(علیه السلام)فرمود:توکیستی؟
ماهی عرض کرد:ای سرورمن!من ماهی یونس هستم .
حضرت فرمود:قصه ی یونس رابرای ماتعریف کن.
ماهی عرض کرد:خداوند تبارک وتعالی از زمان حضرت آدم تاجدت خاتم انبیا هیچ پیغمبری رابه رسالت مبعوث نفرمود مگر اینکه ولایت شما اهل بیت رابراو عرضه داشت.
هرکدام ازآنها پذیرفت سالم ماند و از گرفتاری رها شد،ولی هرکدام توقف و تردید کرد گرفتار شد.
آدم گرفتار نافرمانی شد،
نوح دچار طوفان دریا شد،
ابراهیم گرفتار آتش شد،
یوسف به زندان افتاد،
ایوب مبتلا به انواع بلاهاشد،
داوود آن خطا را مرتکب شد،
تازمان یونس فرا رسید…
خداوند تبارک وتعالی به او وحی فرمود:ای یونس!ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام)وامامان از نسل او را بپذیر.
یونس عرض کرد:چگونه کسی راکه ندیده ام ونشناخته ام ولایتش راقبول کنم؟و علاوه بر این ازمیان قوم خود(غضبناک)بیرون رفت.
خداوند تبارک و تعالی به من دستور داد که یونس را ببلعم ولی استخوانهای اورا سست وضعیف نکنم بلکه سالم نگه دارم،مدت چهل شبانه روز درشکم من ماند و در میان دریا و تاریکی های سه گانه صدامیزد:(لا اله الاأنت إنی کنت من الظالمین)جز توخدایی یگانه نیست،توپاک ومنزهی ومن ازستمکارانم؛
ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام ) و امامان ازفرزندان او را قبول کردم.
پس چون به ولایت شما ایمان آورد پروردگار عالم دستور داد تا او را درساحل دریابیندازم…!
داستانهاى بحارالانوار جلد پنجم
محمود ناصرى
غدير؛ مايه وحدت اسلامی
رهبرفرزانه انقلاب (حفظه الله):
مسأله غدیر میتواند مایه وحدت باشد؛همچنان که مرحوم آیةاللَه شهید مطهری مقالهای با عنوان «الغدیر و وحدت اسلامی» دارد.
او کتاب الغدیر را - که درباره مسائل مربوط به غدیر است یکی از محورهای وحدت اسلامی میداند که درست هم هست. ممکن است به نظر عجیب بیاید، اما واقعیت مطلب همین است.
خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبهای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است - یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است - اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است.
این دیگر شیعه و سنی ندارد.
اگر امروز مسلمانان جهان و ملتهای کشورهای اسلامی، شعار ولایت اسلامی سر دهند، بسیاری از راههای نرفته و گرههای ناگشوده امت اسلامی باز خواهد شد و مشکلات کشورهای اسلامی به حل نزدیک خواهد گشت.
۷۹/۰۱/۰۶
علی(ع) از زبان شاعر مسیحی غدیر ...
نشانه های غضب خداوند
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
اِذا غَضَبَ الله عُلي اُمّةٍ وَلم يَنْزلْ بِها العذابَ… .
هرگاه خدا بر امتي غضب كند و عذاب بر آنها نفرستد، آنها را به چند بلا مبتلا مي كند:
* «ارزاني را از آنها گرفته»
* «و عمرهايشان را كوتاه»
* «و بازارگانانشان را بي سود»
* «درختهايشان را بۍثمر»
* «نهرها را بي آب»
* «بارانها را بي موقع»
* «و انساني بداخلاق را بر آنها حاکم مي كند.»
خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۱۵