مومن باید در بین جمع شوخ باشد
شهید مطهری(ره):
خدای متعال دوست می دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می نشینند عبوس نمی کنند، بلکه با مردم خوش و بش می کنند، شوخی می کنند، به اصطلاحِ دیگر “ادخال سرور” در قلب مؤمنین می کنند.
می دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع تکبری بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره شان را بگیرند، به مردم بی اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد خشم خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است…
[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان جمع است، برای اینکه دیگران را مسرور کند سخنان خوشحال کننده می گوید ولی وقتی که تنها می ماند به فکر و اندیشه فرو می رود … و عبرتها به نظرش می آید.
آشنایی با قرآن، ج۱۰، ص۳۹
ماجرای شیخ انصاری و امام زمان
یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری میگوید: «نیمه شبی در کربلا از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچهها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچههای گل آلود با چشم ضعیف به کجا میروند؟!
از بیم آنکه مبادا کسی در کمین ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن میگفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم.
بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند:
«گاهی برای رسیدن به خدمت «امام عصر» اجازه پیدا میکنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) میروم و زیارت جامعه را میخوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب میشوم و مطالب لازم را از آن سرور میپرسم و یاری میخواهم و برمی گردم.
سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم.
ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶
اخلاق مادر؛ اخلاق فرزند
رهبرانقلاب(حفظه الله):
مادر است که فرهنگ و معرفت یک جامعه را با جسم خود، با روح خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند.
۱۳۸۴/۵/۵
آیابایدخانواده رابرای نماز بیدار کنیم؟
آیا بیدار کردن اعضای خانواده به خصوص بچه ها و همسر برای نماز صبح بر ما واجب است ؟
آیت الله خامنه ای: اگر به نحوی باشد که بیدار نکردن آنان موجب سبک شمردن نماز باشد لازم است.
آیت الله مکارم شیرازی: واجب نیست مگر اینکه آنها عادت به ترک نماز صبح کنند و آن را سبک بشمارند، در این صورت واجب است به نحو مطلوبی آنها را بیدار کنند.
آیت الله سیستانی: بیدار کردن فرزندان تحت تربیت واجب است.
علت حرمت نگاه به موی زن نامحرم
امام رضا(علیه السلام) :
نگاه کردن به موهای زنان نامحرم، حرام است،زیرااین نگاه،مردرا تهییج وتحریک نموده واین تحریک شخص رابه فسادوچیزی که حلال نیست میکشاند.
علل الشرایع ج۲ص۵۶۴
کاری که شیطان برایش کف می زند
از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نقل شده است:
اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!
زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است.
لئالیالأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷
رنگ زرد،رنگ شادی بخش
الإمام الباقر صلوات الله علیه:
مَن لَبِسَ نَعلًا صَفراءَ لَم یَزَل یَنظُرُ فی سُرورٍ ما دامَت عَلَیهِ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ: «صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ».
هر کس کفش زرد بپوشد، تا زمانی که آن کفش را داشته باشد، دلِ خوش دارد؛ چرا که خداوند می فرماید: «زردی پُررنگ، که دیدنش بینندگان را شاد می کند».
الکافی، ج 6، ص 466، ح 6
ﺻﺒﺮ ﺑﺮ ﺗﻠﺨﻰ اندک...
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺍﻯ ﻏﻼﻣﺶ ﺭﺍ ﻣﻴﻮﻩ ﺍﻯ ﺩﺍﺩ. ﻏﻼﻡ ﻣﻴﻮﻩ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻏﺒﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ.
ﺧﻮﺍﺟﻪ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﻼﻡ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻳﺪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻛﺎﺷﻜﻰ ﻧﻴﻤﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻴﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩﻡ.
ﺑﺪﻳﻦ ﺭﻏﺒﺖ ﻭ ﺧﻮﺷﻰ ﻛﻪ ﻏﻼﻡ ﻣﻴﻮﻩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻭ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﻏﻼﻡ ﮔﻔﺖ: ﻳک ﻧﻴﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺲ ﺧﻮﺵ ﻣﻰﺧﻮﺭﻯ. ﻏﻼﻡ ﻧﻴﻤﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻴﻮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺩﺍﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻴﻮﻩ ﺧﻮﺭﺩ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻠﺦ ﻳﺎﻓﺖ.
ﺭﻭﻯ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻏﻼﻡ ﺭﺍ ﻋﺘﺎﺏ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﻮﻩ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺑﺪﻳﻦ ﺗﻠﺨﻰ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﻰﺧﻮﺭﻯ؟!
ﻏﻼﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺧﻮﺍﺟﻪ؛ ﺑﺲ ﻣﻴﻮﻩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﻣﻴﻮﻩ ﺍﻯ ﺗﻠﺦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﻯ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻛﺸﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺮﻁ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﻯ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺻﺒﺮ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻠﺨﻰ ﺍﻧﺪک؛ ﺳﭙﺎﺱ ﺷﻴﺮﻳﻨﻰ ﻫﺎﻯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻳﺪ..
تلنگر....
روزی عده ای کودکان بازی میکردند. حضرت موسی از کنارشان گذشت کودکی گفت: موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند. موسی گفت من می گویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت.
خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبرده ای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت.
خداوند فرمود فردا همه قوم را جمع کن و بگو مهمانی بگیرند. من خواهم آمد . مردم مهمانی گرفتند. غذا درست کردند و منتظر ماندند تا خدا بیاید .
سر ظهر گدائی به دروازه شهر آمد و تقاضای غذائی کرد. او را راندند …و باز منتظر ماندند تا خدا بیاید .
از خدا خبری نشد. خشمگین به موسی از این بدقولی نالیدند . موسی بسوی خدا رفت تا علت نیامدن را بپرسد. خداوند فرمود من آمدم اما کسی تحویلم نگرفت. من در تجلی همان گدای ژولیده بودم …
خواجه عبدالله انصاری
خرید بی شمار با پول ناچیز
در کتاب داستانهای شگفت شهید دستغیب از قول علم الهدی ملایری نقل میکند که فرمود:
در اوقات اقامت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی برای معیشت در مضیقه بودم تا آنکه روزی برای تدارک نان برای عیال هیچ چیز نداشتم. از خانه بیرون رفتم و با حالت حیرت وارد بازار شدم و چند مرتبه از اوّل بازار تا آخر بازار رفتم و آمدم و به کسی هم اظهار حال خود نمیکردم پس با خود گفتم در بازار این طور آمد و رفت کردن زشت است، لذا از بازار خارج شدم تا نزدیک خانه حاج سعید رسیدم، ناگاه مرحوم (حاج سید مرتضی کشمیری) اعلی اللّه مقامه را دیدم به من که رسید ابتدایی فرمود: ترا چه میشود؟جدّت امیر المؤ منین نان جو میخورد و گاهی دو روز هیچ نداشت.
پس مقداری از گرفتاریهای آن حضرت را برای من فرمود و مرا تسلیت داد و امر به صبر کرد و فرمود: صبر کن البته فرج میشود و باید در نجف زحمت کشید و رنج برد.
پس از آن چند فلس (پول رایج آن زمان) در جیبم ریخت و فرمود: آن را شماره نکن و هر چه میخواهی خرج کن! ایشان رفتند و من آمدم بازار و از آن پول نان و خورش گرفته و به منزل بردم تا چند روز از آن پول نان و خورش میگرفتم.
با خود گفتم حال که این پول تمام نمیشود و هر وقت دست به جیب میکنم پول موجود است خوب است بر عیال توسعه بدهم، پس در آن روز گوشت خریدم، عیالم گفت : معلوم میشود برایت فرج حاصل شده؟
گفتم : بلی. گفت : پس مقداری پارچه برای لباس ما تدارک کن پس به بازار رفتم و از بزّازی مقداری پارچه که خواسته بودند خریدم و دست در جیب کرده مقداری پول بیرون آورده و در جلوی بزاز ریختم و گفتم قیمت پارچهها را بردار اگر زیاد آمد به من بده و اگر کسر آمد من به تو میدهم.
بزّاز پولها را شمرد بدون کم و زیاد مطابق آمد و بیش از یک سال حال من این بود و از آن پول خرج میکردم و به کسی هم اطلاع ندادم تا آنکه روزی برای شستن، لباس خود را بیرون آوردم و از اینکه آن پول را از جیبم بیاورم غفلت کردم و از خانه بیرون رفتم. موقع شستن لباس یکی از فرزندانم دست در جیب کرده آن پول را بیرون آورده به مصرف مخارج همان روز رساندند و تمام شد.
کتاب داستانهای شگفت شهید دستغیب
بدتر از دوران جاهلیت
أخبرنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهيم، قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن زرارة، عن محمد بن مروان، عن الفضيل بن يسار، قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: إن قائمنا إذا قام استقبل من جهل الناس أشد ممااستقبله رسول الله (صلى الله عليه وآله) من جهال الجاهلية. قلت: وكيف ذاك؟ قال: إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) أتى الناس وهم يعبدون الحجارةو الصخور والعيدان والخشب المنحوتة، وإن قائمنا إذا قام أتى الناس وكلهم يتأول عليه كتاب الله يحتج عليه به، ثم قال: أما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بیوتهم كما يدخل الحر والقر
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
قائم ما كه قيام ميكند از نادانى مردم بيش از آنچه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از نادانى جاهليّت برخورد كرد، برخورد ميكند.
گفتم: اين چگونه ممكن است
فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در حالى بسوى مردم آمد كه آنان سنگ و كلوخها و چوبهاى تراشيده را مى پرستيدند و قائم ما هنگامى كه قيام ميكند بسوى مردم مى آيد در حالى كه همه مردم كتاب خدا را عليه او تأويل ميكنند و با آن بر او احتجاج مينمايند.
سپس فرمودند:
هان كه بخدا قسم دامنه عدالت او به ميان خانه هاى آنان راه مى يابد همان طور كه گرما و سرما نفوذ ميكند.
کتاب غیبت نعمانی، باب ۱۷، حدیث ۱
آنتی بیوتیکهای گیاهی
دوغ به همراه پونه
دمنوش بابونه قبل از نهار
سیر به همراه ماست قبل شام
زنجبیل + عسل و آبلیمو بعد از صبحانه
مقام فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
آيت الله العظمي جوادي آملي :
امام رضا(عليه السلام) در حقّ خواهر گرانقدرشان حضرت معصومه(سلام الله عليها) فرمودند: «من زارها عارفا بحقّها وجبت له الجنّة» آن كسي كه فاطمه(سلام الله عليها) را زيارت كند و در حال زيارت، معرفت و شناختي نسبت به مقام و جايگاه و سهم مؤثر او داشته باشد چنين زيارتي موجب ورود به بهشت و جنّت الهي خواهد بود.
اين بخش از زيارت حضرت فاطمه ي معصومه(س)که مي خوانيم؛«يا فاطمة إشفَعي ليّ في الجنة فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن»، کسي حق شفاعت دارد که در کنار عدالت الهي از مظاهر اسماي حسناي خدا باشد. خداوند اگر با عدل خودش با ما رفتار بکند بسياري از انسان ها آسيب خواهند ديد، ولي اگر رحمت او ضميمه ي عدل او گردد در اين صورت به اين کار «شفاعت» مي گويند.
لذا اگر حضرت فاطمه معصومه (س)به اين مقام رسيده است که همه بزرگان، همه علما، همه مراجع، در کنار بارگاه ملکوتي او عرض ميکنند: «يا فاطمة إشفَعي ليّ في الجنة..» معلوم ميشود که حقّ شفاعت دارد، شما ميبينيد همه ي مراجع بزرگ در کنار قبر کريمه ي اهل بيت(س)ميگويند از ما شفاعت نما، زيرا در قيامت همگان به شفاعت خاندان پيغمبر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) نيازمندند.
اينکه همه بزرگان در پيشگاه اين کريمه عرض ميکنند «..إشفَعي ليّ في الجنة فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن»، معلوم ميشود که وجود مبارک اين کريمه از ولايت الهي برخوردار است و با قرآن همراه است و از قرآن جدا نميشود، چنين مقامي را اگر کسي بشناسد و آن حضرت را با اين معرفت زيارت کند استحقاق بهشت را خواهد داشت.
همه ي اين امور نشان ميدهد که حضرت فاطمه معصومه(س) به چه جايگاهي رسيده است که امام هشتم و امام نهم(سلام الله عليهما) هم ترغيب کردهاند که آن حضرت را زيارت کنيد به نحوي که وجود مبارک امام رضا (سلام الله عليه) زيارتنامه خاصي مقرر کرده است، و هم در اين زيارتنامه جملههايي را تعبيه نمودند که نشانه ي مقام و منزلت والاي حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است.
حکایت
روزي صلاالدين ايوبي فرمانده مسلمانان در جنگهاي صليبي به خاطر كمبود بودجه نظامي نزد شخص ثروتمندي رفت تا شايد بتواند پولي براي ادامه جنگهايش بگيرد ان تاجر مبلغ مورد نياز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد.
صلاالدين موقعي كه خواست از خانه بيرون برود رو به ان مرد نمود و پرسيد به نظر شما بين سه دين “يهود” و “مسيح” و “اسلام” كه با هم در جنگ هستند حق با كداميك است؟
آن تاجر بزرگ گفت بشين تا يك داستان برايت بگويم بعد خودت نتيجه گيری كن.
او گفت در روزگاران قديم مرد كشاورزي بود كه صاحب يك انگشتر بود و همه ميگفتند اين انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانيت ميرسد خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتي پسران بزرگ شدند پدر آنها از روی ان انگشتر دو تای ديگر دقيقا شبيه اولی درست كرد و به هر كدام از پسرانش يكي از انگشترها را داد از اين به بعد هر كدام از پسرها ميگفتند كه انگشتر اصلي پيش اوست و هميشه با هم دعوا داشتند بر سر اينكه انگشتر اصلي كه باعث كمال انسانيت ميشود پيش كداميك از آنهاست تا بالاخره تصميم گرفتن برای مشخص شدن انگشتر اصلی پيش قاضی بروند
وقتی شرح ماجرا را براي قاضی گفتند قاضی گفت احتمالا انگشتر اصلی گم شده است! چون قرار بر اين بوده كه آن انگشتر پيش هر كس باشد دارای كمالات انسانی باشد اما شما سه نفر كه هيچ فرقی با هم نداريد و مدام مشغول ناسزا گويی به يكديگر هستيد…
ويل_دورانت
هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
حدیث داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل ؛ اشراف امت من نـماز شب خـوان ها هستند . »
در دنـیا اشـراف چـه کـسانی هستند؟ آنهایی که خانه ی دو هزار متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه … به اینها می گویند اشراف مملکت ، اما در قیامت ، اشراف آن کسانی هستند که نماز شب خوان هستند. الان شب ها بلند است خودتان را عادت بدهید که شب ها زودتر استراحت کنید تا سحرها بلند شوید البته من به غیر طلبه ها می گویم . طلبه ها که بلند می شوند.
می گویند : در زمان قدیم استادی از شاگردش پرسید : « سحرها کی بلند می شوی ؟»
شاگرد گفت : « دوساعت مانده به اذان » استاد فرمود : « کم است ! » قدیم این طور بودند .
حالا ما اگر نیم ساعت یا سه ربع پیش از اذان هم بلند شویم خوب است .
《هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد》
درمحضراستاد
مرحوم آیت الله ملکی تبریزی(رحمه الله تعالی):
ﻣﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﻣﺤﺼّﻠﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻓﻬﻤﻰ ﻋﻤﻴﻖ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﻰ ﺑﻰ ﻧﻈﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻧﺼﻴﺒﺸﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﻭﺍﻟﺎﻳﻰ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ، ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﺘﺐ ﻋﻠﻤﻰ ﻛﻮﺷﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭﻟﻰ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﺧﻮﻳﺶ ﺳﻮﺩﻯ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﻛﺘﻰ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ.
عبوديت
امام علي عليه السّلام :
العبوديّةُ خمسةُ اشياء: خَلاءُ البطْنِ و قرائةُ القرآنِ و قيام الليّل و التضُّرُع عند الصُّبح و البكاءُ من خشْية الله.
عبوديت بر پنج ركن استوار است:
1. خالي ساختن شكم (از حرام)
2. قرائت قرآن
3. تهجّد و شب زنده داري
4. زاري و راز و نياز با پروردگار در هنگام صبح
5. گريه از خوف خداوند.
«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 294»
درمحضراستاد
سيد صدرالدّين کاشف دزفولی قدّس سرّه:
هر كس دلش ساكت نشود ولى زبانش ساكت باشد، گناهش كم است؛
هر كس دلش ساكت شود و زبانش هم ساكت شود، مقامش عالى است؛
هر كه دلش ساكت شود ولى زبانش ساكت نباشد گفتارش مثال حكمت است؛
هر كه نه زبانش و نه دلش ساكت باشد نادانى است كه بازيچه شيطان است و آخرالامر به خاک مذلّت نشيند.
پاسداران حریم عشق، ج۸، ص۳۰۲