مسجدشیطان
پیامبر (ص) از شیطان پرسید : “مسجد تو کجاست ؟
شیطان گفت : بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد !
حضرت فرمود : با چه کسی هم غذاهستی؟"
شیطان گفت : زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمیبرند!
حضرت فرمود : “چه کسی پیش تو عزیز است ؟”
شیطان گفت : کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظهای تعطیل و رها نمیکند!
حضرت رسول (ص) از شیطان پرسید : آیا تو مؤذنی هم داری ؟
شیطان گفت : کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند!
گشایش و رونق در کسب کار
روایت است که مردی به خدمت امام کاظم(ع) شکایت کرد که کار بر من بسته شده است و به هرکاری که متوجه می شوم، سود نمی یابم و به هر حاجت که رو می نهم برآورده نمی شود.
حضرت فرمودند: بعد از نماز صبح 10 مرتبه بگو :
《سُبحانَ اللهِ العَظیمِ وَ بِحَمدِه اَستَغفِرُ اللهَ وَ اَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ》
کافی،ج5،ص315.
گنج هاي نيكويي...
آیت الله مجتهدی تهرانی:
گنج هاي نيكويي سه تا است :
1.پنهان داشتن عمل :
ميخواي به يك مستحقّی براي عروسی دخترش قالي بدهی ، مخفی كن و آبرويش را نريز ، به در و همسايه نگو.
2. شكيبايی در برابر سختی ها :️
داغ اولاد ديدی و يا مثلا ورشكست شدی ؛ به خودت فشار نيار اعصابتو خرد نكن صبر كن.
صبر و ضفر هر دو دوستان قديم اند.
بر اثر صبر نوبت ضفر آيد.
3. کتمان مصائب :️
آدم مصائب خودشو نگويد مثلا اگر طرف شهيد داده است ، راه نرود و بگويد كه من شهيد داده ام.
درمحضراستاد
گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او راشناختند پس ، از او خواستند که پس از نماز بر منبر رود و پند گوید.
پذیرفت نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! کسى برنخاست.
گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !
باز کسى برنخاست.
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید.
تعارف کردن ، نشانه ی دروغ و دورویی!
روزی امام صادق«علیه السلام» در مجلسی از جای برخاستند تا خارج شوند، دوستی نیز برخاست و به اتفاق امام به راه افتاد، تا به در خانه امام رسیدند.
امام«علیه السلام» بی آن که به آن شخص تعارف کنند، وارد خانه شدند.
از ایشان پرسیدند: «چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید داخل منزل شود؟»
حضرت فرمودند: «آمادگی پذیرش او را نداشتم.»
گفتند: «اگر تعارف می کردید او خودش نمی آمد.»
حضرت فرمودند: «دوست ندارم خداوند، نام مرا جزو کسانی ثبت فرماید که در تعارف زیاده روی می کنند…
ناسخ التواریخ سپهر، ج۲،ص۶۴۸
درمحضراستاد
از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد:
یاد گرفتم
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
یاد گرفتم که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم.
یاد گرفتم
که سخن شیرین، گشاده رویی و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
یاد گرفتم
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.
یاد گرفتم
کسی که جو را میکارد گندم را برداشت نخواهد کرد.
یاد گرفتم
که عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود.
یاد گرفتم
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
یاد گرفتم
که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
یاد گرفتم
کسی که مرتب میگوید: من این میکنم و آن میکنم تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد.
یاد گرفتم
کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
یاد گرفتم تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند.
یاد گرفتم
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.
اهميت بردبارى در زندگى از زبان استاد فاطمى نيا
اهميت بردبارى در زندگى از زبان استاد فاطمى نيا
بخشنده ترین افراد
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟…
گفت: آری…
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد… از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم…
گفتند: پس تو بخشنده تری…!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!!
جرعه ای ازکلام شهید
شهیدمصطفی چمران:
مى گويند تقوا از تخصص لازم تر است آنرا مى پذيرم اما مى گويم آنكس كه تخصص ندارد و كارى را مىپذيرد، بى تقواست…
فریادزنان غرب...
زنان و دختران غرب امروز به خیابان می آیند و فریاد میزنند : « ما وسیله و کالا نیستیم »
امروز غرب انتهای دردناک مسیری ست که برخی از زنان ایرانی انتخاب کرده اند!
ره آورد نماز
امیرالمومنین علی علیه السلام:
مردم! نماز را برعهده گيريد و آن راحفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد.
آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرانمي دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيدند: چه چيز شما را به دوزخ كشانده است؟ گفتند: ما از نمازگزاران نبوديم.
همانا نماز! گناهان را چونان برگهاي پاييز فرو مي ريزد، و غل و زنجير گناهان را از گردنها مي گشايد
پيامبر اسلام (ص) نماز را به چشمه آب گرمي كه بر در سراي مردي جريان داشته باشد، تشبيه كرد، اگر روزي پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگي در بدن او نماند.
همانا كساني از مومنان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز بازشان ندارد و روشنايي چشمشان يعني اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خداي سبحان مي فرمايد: مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش، آنان را از ياد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمي دارد.
رسول خدا (ص) پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مي انداخت، زيرا خداوند به او فرمود: خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش. پس پيامبر (ص) پي در پي خانواده خود را به نماز فرمان مي داد و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.
نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹
خوبیهارو تو دلت نگه دار. بدی هارو رها کن
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.
یکی از آنها از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد.
دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد.
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.
بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟
دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
میگن ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه...
آیت الله مجتهدی تهرانے(ره):
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ :
ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه.
نماز هم نخوندی نخون…
روزه نگرفتی نگیر.
به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و… فقط سعی کن دلت پاک باشه!
ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤل
قیمت شما چند است؟
يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مىكرد و سخت مى ناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟»
گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمىكنم.»
گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىكنى؟»
گفت: «نه.»
گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟»
گفت: «هرگز.»
گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است.
باز شكايت دارى و گله مىكنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوشتر و خوشبختتر از بسيارى از انسانهاى اطراف خود مىبينى.
پس آنچه تو را داده اند، بسى بيشتر از آن است كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيشترى هستى!»
برخوردبابی حجابی
آیتالله مکارمشیرازی: اگر فردی در ملأعام اقدام به بیحجابی کرد “مردم و حکومت” باید با آن برخورد کنند.
برخی کلمه اجبار را به غلط استعمال میکنند، اموری در اسلام داریم مانند دزدی، رشوهخواری و بیحجابی که ممنوع است، ما مأمور به ورود به زندگی خصوصی افراد نیستیم اما اگر فردی در ملأعام اقدام به انجام این امور ممنوع کند هم مردم و هم حکومت باید با آن برخورد کند.
اینکه آیا ماشین حریم خصوصی هست یا نه، مسئله این است که ماشینی که به بیرون آمد دیگر جزو حریم خصوصی محسوب نمیشود، و خانه شیشهای حریم خصوصی نیست و خصوصی آن است که از دید مردم پنهان باشد
یک عدهای ناآگاهانه و عدهای آگاهانه به دنبال مجاز کردن تدریجی محرمات هستند که باید مراقب بود و از تکرار این مغلطه بازیها خودداری کرد، بنابراین باید بیدار بود، و ما به سهم خودمان کارمان روشنگری است.
ساده زیست باشید..
تلنگر...
بزرگی میگفت در روایت هست که خدا ۲جا به بندگانش میخندد:
اول زمانی که خدا بخواهد کسی را ذلیل کند و همه دست به دست هم
میدهند تا او را ذلیل کنند…
دوم زمانی که خدا میخواهد کسی را ذلیل کند و همه دست به دست هم میدهند که او را عزیزکنند …
همه ی عزت و ذلت دست خداست
پس بخاطر حرف مردم بندگی خدا را رها نکنیم…
ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﻭ ﺭﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ
ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪﯼ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻓﺖ. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ. ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻏﺬﺍ ﮐﻤﺘﺮ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ، ﻧﻮﺑﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﺳﯿﺪ. ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ، ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻃﻌﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﯼ؟
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ: ﮐﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﮑﻨﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﻢ !
ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺷﺮﺡ ﺭﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ! ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻗﻀﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺁﯾﺪ !