بهترین راهکار...
هر جا کم آوردی … حوصله نداشتی … پول نداشتی … کار نداشتی … باطریت تموم شد … تسبیح رو بردار صد بار بگو
《استغفرالله ربی و اتوب الیه》
آروم میشی
عیدی علامه طباطبایی به شاگردش
علامه حسن زاده آملی:
به علامه طباطبایی عرض نمودم: حضرت آقا! امشب شب جمعه و شب عید است، لطفى بفرمایید!
علامه طباطبایی فرمودند:
«سوره مبارکه «ص و القرآن ذى الذکر» را در نمازهاى وتیره (نافله عشا)بعد از حمد بخوانید که در حدیث است سوره ص از ساق عرش نازل شده است.»
پندهاى حکیمانه پند 387
پادشاهی عالم !
حفظ آبرو
امام حسن علیه السلام:
إذا سَمِعتَ أحَدا يَتَناوَلُ أعراضَ الناسِ فاجتَهِدْ أن لا يَعرِفَكَ ؛ فإنَّ أشقَى الأعراضِ بهِ مَعارِفُهُ.
هرگاه ديدى كسى با آبـروى مردم بازى مى كند، سعى كن كه تو را نشناسد؛ زيرا آبروى آشنايانش كمترين ارزش را نزد او دارد.
ميزان الحكمه ،ج۶، ص۲۰۰
مومن باید در بین جمع شوخ باشد
شهید مطهری(ره):
خدای متعال دوست می دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می نشینند عبوس نمی کنند، بلکه با مردم خوش و بش می کنند، شوخی می کنند، به اصطلاحِ دیگر “ادخال سرور” در قلب مؤمنین می کنند.
می دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع تکبری بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره شان را بگیرند، به مردم بی اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد خشم خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است…
[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان جمع است، برای اینکه دیگران را مسرور کند سخنان خوشحال کننده می گوید ولی وقتی که تنها می ماند به فکر و اندیشه فرو می رود … و عبرتها به نظرش می آید.
آشنایی با قرآن، ج10، ص39
تلنگر...
مردی بر عارفی گذشت، که نان و سبزی و نمک میخورد، او را گفت: ای بنده خدا از دنیا به همین خرسندی؟
گفت: خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این خرسند است؟
گفت: آری
گفت: آن که به عوض آخرت به دنیا خرسند است.
شیخ بهائی
هر چقدر بیشتر، بهتر...
زن و شوهر هر چقدربیشتر به هم محبّت کنند، زیادی نیست.
آن جایی که محبّت هر چه زیاد شود، ایرادی ندارد، محبت زن و شوهر است.
هر چه به هم محبّت کنید، خوب است و خود محبّت هم اعتمادی میآورد.
استجابت دعا از طریق سکوت!
حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند:
سید سکوت.
بیست سال بود که حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا کنید!
سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین میدانست ما بچه ها گرسنه هستیم.
با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاالدینی فرمودند:
بزرگان هم به او سر می زدند.
عرض شد : آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سرّی داشت؟!
استاد فاطمی نیا در جلسه ای فرمودند:
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟
آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش(گناهان زبان) را بسته بود.
خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را….
عوض شدن تقدیر انسان با ...
تلنگر...
هیچ درختی به خاطر پناه دادن به کبوترها بی بار و برگ نشده است؛
تکیه گاه باشیم،
مهربانی سخت نیست …
بالاترین ذکر...
عارف بالله آیت الله بهجت (ره):
هيچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست و هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و اعمال نیست.
کتاب العبد ۲۷۴
سیزده به درواقعی
شهیدمطهری(ره):
سیزده بدر واقعی ما این است که از خودمان بیرون بیاییم، از خانههای تنگ و تاریک افکار خرافی خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم، از ملکات پست خودمان خارج شویم، از اعمال زشت خودمان که مانند تار عنکبوت دور ما تنیده است خارج شویم .
یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶ ص ۱۳۱
علاقههایت را تغییر بده!
دین میگوید: «علاقههایت را تغییر بده!» یعنی علاقههای بد را تضعیف و علاقههای خوب را تقویت کن.
به انسان برخلاف حیوان «قدرت تغییر علاقهها» داده شده است. اگر کسی بتواند علاقههایش را تغییر بدهد، میتواند به آخرت علاقهمند شود، از دنیا دل ببُرد و علاقههای بد (مثل حسادت و تکبّر و…) را در وجودش از بین ببرد.
دو راه عمده برای تغییر علاقهها وجود دارد:
۱. «عمل و رفتار» (خصوصاً عملِ مداوم)
۲. « کنترل ذهن »: آدم به هر موضوعی بیاندیشد و توجّه کند، علاقۀ آن را در خودش تقویت کرده است و به هر موضوعی توجه و فکر نکند، علاقۀ آن را تضعیف کرده است.
به علاقۀ بد فکر نکن؛ ضعیف میشود! به علاقۀ خوب فکر کن؛ قوی میشود!
امام علی علیه السلام میفرمایند: کسی که زیاد به لذّتها فکر کند، مغلوبِ آنها میشود. (غررالحکم/۸۵۶۴)
خیلیها این هنر را نیاموختهاند که «به بعضی چیزها نباید فکر کرد!»
عامل برکت درروزی
نگاه داشتن چشم از گناه....
جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد:
من جوان كم سني هستم اما آرزوهاي بزرگي دارم و نمي توانم خود رااز نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟
شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد
كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيزاز كوزه نريزد. واز یکی از شاگردانش درخواست كرد او را همراهي كند واگر شير را ريخت جلوي همه ي مردم او را كتك بزند.
جوان نيز شير را به سلامت به مقصدرساند. و هيچ چيز از آن نريخت.
وقتي شیخ از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟
جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار و خفيف شوم.
شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از روز قيامت و حساب و كتاب بيم دارد.
بالاتر از کیمیا...
آیت الله قاضی(ره) فرمود: این ذکر بالاتر از کیمیا است: «اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ؛ خدایا! مرا بهوسیله حلالت از حرامت بینیاز کن، و با فضل خودت، از هرچه غیر خودت بینیاز گردان».
آیتالله بهجت رضوان الله میفرمودند به هرتعداد که میخواهید ذکر را بگویید و قبل و بعد از گفتن همه، یک صلوات بفرستید.
آیتالله بهجت برای کسانی که از ایشان برای برطرف شدن مشکلات اقتصادی خود و افزایش رزق و افزایش روزی دستورالعمل میخواستند همین ذکر را توصیه میفرمودند.
ازماست که برماست
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم.
مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید…
چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد؟
شیخ احمد کافی رحمه الله علیه :
مردم ! مگر عقيده به امام زمان عليه السلام نداريد؟مگر ايشان را زنده نمى دانيد؟
اى گرفتارها ، درمانده ها،قرضدارها ،مريض دارها! چرا ماتم گرفته ايد؟چرا سرگردانيد؟
چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد؟